به گزارش بهارانه به نقل از “دانشجو آزاد“؛ در هشتمین سال جنگ و با تغییر موازنه قوا در جبهه ها، امام خمینی تصمیم گرفتند تا با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که از سوی شورای امنیت سازمان ملل در ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۶ به تصویب رسیده بود، وضعیت را تغییر داده و به جنگ تحمیلی خاتمه دهند.در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی رسما به دبیرکل سازمان ملل اطلاع داد که ایران این قطعنامه را پذیرفته است.
عراق حدود یک سال قبل و در اوج پیروزی های ایران،این قطعنامه را پذیرفته بود و بنابراین با قبول قطعنامه توسط ایران می توانست بلافاصله آتش بس در جبهه ها برقرار شود و جنگ خاتمه یابد. اما چنین اتفاقی نیفتاد و ارتش عراق در روز ۳۱ تیرماه با عبور از مرز حملات خود را در داخل خاک ایران آغاز کرد و دوباره قوای عراقی از جاده اهواز – خرمشهر گذشتند و به سوی رودخانه کارون جلو رفتند که البته با بسیج یگان های سپاه و هجوم مردم فداکار ناکام ماندند.
از سوی دیگر به محض اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، جلسه ای به ریاست صدام حسین در کاخ ریاست جمهوری عراق با حضور مسعود رجوی رئیس سازمان مجاهدین خلق، سرلشکر فاضل البراک تکریتی رئیس دستگاه های اطلاعاتی عراق و سپهبد صابر الدوری به منظور بحث و بررسی درباره چگونگی پیشروی سریع و عمیق نیروهای سازمان مجاهدین خلق از خانقین به سمت تهران برای در دست گرفتن قدرت در ایران با پشتیبانی محدود نیروهای مسلح عراق، تشکیل شد.
در این جلسه ابعاد اجرای این عملیات و پیامدهای احتمالی آن مورد بحث و تبادل نظر طولانی مقامات عراقی قرار گرفت. در این جلسه رئیس دستگاه های اطلاعاتی عراق تمایل چندانی به انجام این عملیات پر خطر نداشت زیرا نسبت به تحقق نتایج قطعی آن امیدوار نبود و اطمینان نداشت. وی مایل بود از هرگونه عملی که موجب تحریک طرف مقابل و از سر گرفته شدن آتش جنگ شود خودداری گردد. ولی واقعیت دیگری نیز وجود داشت که تا هنگام اعدام شدن وی در سال ۱۹۹۳ در پرده ای از ابهام باقی ماند. در این جلسه مسعود رجوی به صدام گفت: مطمئن باشید که سازمان من ظرف چند ساعت وارد شهر همدان در ۲۵۰ کیلومتری مرز خواهد شد. در نهایت صدام موافقت خود را با اجرای این عملیات اعلام کرد و با بیان اینکه ” شاید این یک فرصت طلائی برای نابودی رژیم فعلی ایران باشد”، نیت و انگیزه خود را از اجرای چنین عملیاتی روشن و مشخص ساخت.
بر این اساس سازمان منافقین با تکیه بر تجربیات ناشی از عملیات های گذشته در حمله به مواضع نیروهای ارتش در جبهه های جنگ،عملیات جدیدی را که از قبل به منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به نام “فروغ جاویدان” برنامه ریزی کرده بود با حمایت و پشتیبانی ارتش عراق به مرحله اجرا درآورد.
این عملیات قرار بود در مهرماه سال ۱۳۶۷ همزمان با هفته دفاع مقدس به اجرا درآید؛ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران موجب غافلگیری منافقین و عدم باور آنها شد بنابراین با دستور رئیس جمهور عراق، منافقین عملیات خود را جلو انداخته و آن را در بعدازظهر سوم مرداد ماه سال ۱۳۶۷، آغاز نمودند.
نیروهای منافقین از سه بخش تشکیل می شدند، نیروهایی که به صورت ثابت و سازمان یافته، هسته اصلی ارتش آزادی بخش منافقین را تشکیل می دادند، بخش دوم نیروهایی بودند که با بکارگیری اسرای ایرانی در جنگ، سازماندهی شده بودند؛ منافقین در مجموع از ۷۰۰ اسیر ایرانی در این عملیات استفاده نمودند و بخش سوم افرادی بودند که قبل از آغاز عملیات از هواداران سراسر کشورهای اروپایی فراخوانی نموده بودند.
در سال ۱۳۶۵ حدود ۹۰۰ نفر از منافقین که به دلایل دست داشتن در ترور مردم، در زندان های ایران به سر می بردند مورد عفو قرار گرفتند که اکثر آنها به عراق فرار کرده و به سازمان منافقین پیوستند.البته در زمان تهاجم منافقین به خاک ایران در مرداد ماه ۱۳۶۷ حدود ۵ هزار زندانی گروهکی در زندان بودند که یک سوم آنها بر سر موضع خود بودند.
از یک هفته قبل از آغاز عملیات، منافقین به دنبال جمع آوری اطلاعات در استان کرمانشاه بودند، پس از تکمیل اطلاعات جمع آوری شده، عملیات نظامی آغاز گردید. منافقین در این عملیات از هزار خودرو، ۷۰ دستگاه خوردروی زرهی، ۱۰۰ قبضه تفنگ ۱۰۶ میلیمتری، ۳۰۰ قبضه انواع خمپاره اندازهای ۶۰ و ۸۱ کماندویی، ۱۰۰ قبضه توپ پدافند هوایی، ۸۰ قبضه دوشیکا و ۵۰ قبضه موشک دوش پرتاب سهند استفاده کردند.
به منظور آغاز عملیات، قرارگاه عملیاتی سپاه دوم عراق واقع در جادۀ بغداد ـ خانقین در منصوریه الجبل در اختیار رهبری سازمان منافقین قرار گرفت تا عملیات از آنجا هدایت شود؛ در این قرار گاه علاوه بر رهبران سازمان منافقین، رئیس دستگاههای اطلاعاتی عراق، مدیر اطلاعات شعبه ایران و سپهبد صابر الدوری، مستقر گردیدند.
برای باز شدن مسیر عملیات منافقین، ابتدا توپخانه دوربرد ارتش بعثی عراق، یک آتش تهیه سنگین بر روی مواضع نیروهای ایرانی در ناحیه مرزیاجرا نمود و سپس تعدادی از یگان های ارتش بعثی عراق به منطقه اسلام آباد غرب و سرپل ذهاب حمله کردند و این دو شهر را تصرف نموده و در اختیار منافقین گذاشتند، همچنین هواپیماهای جنگنده میگ ۲۳ و میراژ F – 1 ارتش عراق به تنگه چارزبر و به پایگاه نوژه همدان و پادگان لشکر ۲۸ سنندج حمله می نمایند و پوشش هوایی لازم را نیز برای منافقین برقرار می کنند.
عملیات نظامی ارتش عراق در جبهه جنوب به منظور جلب توجه عمده قوا نظامی ایران به استان خوزستان و کمک به منافقین برای انجام تک اصلی بوده است.پس از ناکامی ارتش عراق در تصرف بخشهایی از سرزمینهای جنوب اهواز، رژیم بعثی عراق به عملیات نظامی منافقین، امید زیادی داشت.
در طول سالیان جنگ، عملاً سازمان منافقین به عنوان یک ارتش مجهز شده از سوی صدام حسین، کمک شایانی را در ابعاد جاسوسی و عملیاتی برای رژیم بعثی عراق انجام می داد، ارتش منافقین مجهز به تانک های سبک و نفربرهای پر سرعت چرخ دار و خودروهای تویوتا بود.
نیروهای رزمی منافقین به عنوان افرادی کارآزموده، توانسته بودند بخشی از ضعف های ارتش عراق را در مقابله با ایران جبران نمایند، نیروهای این سازمان قبلاً به شهر مهران حمله کرده بودند و شعار “امروز مهران فردا تهران” را سر می دادند؛ البته آنها با عملیات رزمندگان اسلام از مهران عقب رانده شدند ولی به هر حال ارتش بعثی عراق آنها را تکیه گاه خوبی برای خود به حساب می آورد، در روزهای پایانی جنگ نیز سازمان منافقین با تمام قوا به کمک صدام و رژیم بعثی عراق شتافت.
تصور و تحلیل سران این سازمان این بود که سوار بر تانک ها و نفربرهای خود، می توانند بدون مواجه شدن با مقاومتی در خور توجه از سوی قوای مسلح ایران، به سرعت خود را به تهران مرکز کشور برسانند. آنها فکر می کردند که مردم ایران نه تنها در برابر ارتش منافقین وارد عمل نخواهند شد بلکه از نظامیان آنها استقبال نیز خواهند کرد. سران منافقین به نیروهای خود وعده داده بودند تا با رسیدن به تهران جشن پیروزی را در میدان آزادی برگزار کنند.
دکتر حسین علایی
دیدگاه شما