آخرین اخبار

21. مهر 1394 - 16:09   |   کد مطلب: 12926
پدرم،کوه استوار و صبور سایه‏ات را نگیر از سر من گر چه قدّم بلند گشته ولی تپه‏ای بیش نیست پیکر من

پدرم،کوه استوار و صبور سایه‏ات را نگیر از سر من
گر چه قدّم بلند گشته ولی تپه‏ای بیش نیست پیکر من

هر کجا رود پر خروشی هست از تو نشأت گرفته زندگی‏اش
ای شکوفا کننده زنده بمان همچنان در حریم باور من

همه جا وصف بردباری توست صحبت از قلب نو بهاری توست
زندگی خنده های جاری توست عشق سرسبز و سایه گستر من

تا تو هستی هوای من صاف است قلب من سرزمین انصاف است
چون که در پنج روز زندگی‏ام توئی آیینه در برابر من

با خودم حرف می‏زدم که پدر آمداز راه وگرم شد پشتم
از کرم ریخت با تبسمِ خود مشت نوری به روی دفتر من

کوه انسان!شکوهمندصبور تا تو هستی خیالم آسوده‏ست
شعر پایان گرفت اما تو سایه‏ات را نگیر از سر من

 شعر از سعید جلیلی هنرمند

دیدگاه شما