به گزارش بهارانه به نقل از مشرق- "از تهران تا قاهره" این نام اولین چیزی را که به ذهن می آورد خیزش های منطقه یا به تعبیر رسانه های غربی "بهار عربی" است اما برداشت یک شبکه فارسی زبان انگلیسی از این نام چیزی دیگری است که مربوط به تاریخ معاصر ایران می شود و تقریبا ارتباط چندانی با حتی خود قاهره پیدا نمی کند.
چند روز پیش شبکه انگلیسی فارسی زبان " من و تو" برنامه ای را پخش کرد که به نوعی پروفایل محمد رضا پهلوی محسوب میشد با این ویژگی که توصیفی بود از سقوط شاه ایران و به نوعی توجیه این سقوط و علت یابی آن. این ها را گفتیم که مخاطبی که این فیلم را ندیده بداند درباره چه صحبت می کنیم.
"تهران تا قاهره" را چه باید بنامیم؛ شاید بهتر باشد آن را یک تاک شو به اضافه ی تصاویری آرشیوی از دهه هفتاد میلادی بدانیم اگر نه ساخت یک مستند با این شکل و شمایل چندان همخوانی ندارد.
ماجرای پیرمرد های سلطنت طلب و دایی جان ناپلئون انگلیسی!
در دهه پنجاه شمسی تلویزیون ایران سریالی با عنوان دایی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقوایی و بر اساس رمانی از ایرج پزشکزاد پخش کرد که شخصیت های اصلی آن بعدها بارها و بارها به عنوان کاراکترهای سیاسی مورد استفاده قرار گرفتند. شخصیت اصلی این سریال یعنی "دایی جان ناپلئون" ستوان سوم بازنشسته قزاق بود که به دلیل کهولت سن برخی خیالات برایش کاملا واقعی جلوه می کرد. در خیالات دایی جان ناپلئون او بارها در برابر ارتش سلطنتی انگلیس جنگیده و حالا [زمان رخداد داستان مربوط به اشغال ایران توسط متفقین در دوره جنگ جهانی دوم است] ارتش انگلیس در هنگام اشغال ایران به دلیل خرده حساب های گذشته به دنبال تسویه حساب و از بین بردن دایی جان ناپلئون است.
در روزهای بعد از انقلاب و وحتی روزهای شعله کشیدن آتش انقلاب در ایران کم نبودند پیرمردان بازنشسته و غیر بازنشسته ای همه چیز را به شیوه دایی جان ناپلئون تحلیل می کردند دایی جانی که تکیه کلامش این بود" کار کار انگلیسی ها است" البته آن چیزی که باعث خنده بود و طنز ماجرا محسوب می شد نه توطئه انگلیس که خود بزرگ بینی دایی جان بود که خودش را در حد ناپلئون بناپارت بالا برده و فکر می کرد که همه جهان برای از بین بردن او کمر همت بستهاند و البته این جنس پیرمرد های سلطنت طلب کم نبودند که سناریوهای جدیدی برای ادامه سریال "دایی جان ناپلئون" را می نوشتند.
به عبارت ساده اینها می گفتند که شاه به دلیل ایستادگی اش در برابر غرب دچار این انقلاب شده است و دقیق تر بگوییم باز هم "کار کار انگلیسی ها یا همان چشم آبی ها است". حالا چه شده است که بعد از بیش از سه دهه این تئوری که روزگاری و در عوان انقلاب اسلامی بیشتر باعث مزاح در میان نیروهای سیاسی بود و جدی گرفته نمی شد حالا با آب و تاب به یک برنامه ی تلویزیونی تبدلی می شود و الخ.
چرا تهران تا قاهره یک مستند نیست؟
"برنامه تهران تا قاهره" که چندی پیش از شبکه انگلیسی فارسی زبان " من و تو" پخش شد در اولین برخورد، ساختاری نامنظم و بلاتکلیف داشت. برنامه ای که میان یک "رپرتاژ" یا همان "آگهی"،"مستند پروفایل"،"تاک شوی تلویزیونی" دست و پا می زد و البته نتوانست هیچ کدام از این هویت ها را به تمامی در اختیار بگیرد. اگرچه در نهایت ماهیت برنامه به همان گزینه اول نزدیک شد.
"از تهران تا قاهره" بیش از هر چیز به یک آگهی شباهت دارد؛ اینکه می گوییم آگهی از آن جهت است که این برنامه از ابتدا تا انتها در حال تبیین یک نظریه خاص است؛ بدون این که از تبیین و اثبات این نظریه ذره ای فاصله بگیرد و یا اندکی در آن تشکیک کند. این اتفاق تنها در یک آگهی می تواند رخ بدهد. فیلم مستند خصوصا مستندهای تحقیقی؛ بدون اینکه به دنبال تبیین یک نظریه باشد- لااقل در فرم- تئوری های مختلف را بررسی می کند، از طرق مختلف بررسی و آزمون و خطا می کند و در نهایت به یک نظریه ی جدی تر تکیه کرد و فیلم را به پایان می رساند. البته در بسیاری از موارد یک تئوری خاص مورد نظر است اما این مساله را فیلم ساز هرگز در اثر خود نشان نداده و تنها در نهایت آن را به عنوان تنها نظریه کارگشا مطرح می کند و در حقیقت فیلم طوری طراحی می شود که منطق جستجو در نهایت به تئوری مورد نظر ختم شود.
"از تهران تا قاهره" از همان ابتدا تکلیف خود را معین کرده، مساله دفاع از عملکرد شاه ایران است و تنها اتفاقی که می افتد این است که این برنامه در تمام لحظات خود می کوشد با نقل قول ها و تصاویر آرشیوی و... همین نظریه را اثبات کند. در همین راستا هست که هیچ چالشی به میان نمی آید و از همین رهگذر هیچ سوال یا شواهد مخالفی طرح نمی شود. همه ی المان ها مربوط به تایید ادعاهای طرح شده توسط راوی اصلی را تایید می کنند.
داستان را از هر کجا که خواستی شروع کن
وقتی یک داستان نویس یک قصه ی واقعی را دستمایه قرار می دهد لزومی ندارد که حتما به سطر سطر واقعیت وفادار بماند؛ قصه را از هر جایی که بخواهد شروع می کند؛ ممکن است نقاط اوج را جابجا کند و حتی دیالوگ هایی را به قصه اضافه یا کم کند با این همه این دیگر تاریخ نیست یک قصه است.
برنامه تلویزیونی "از تهران تا قاهره" قصه گوی خوبی است؛ داستانش را از جای خوبی یا بهتر است بگوییم از هر جایی که بخواهد آغاز می کند، هر جایی که لازم باشد کلاژش را کامل می کند و هر جایی هم که بخواهد به آن را تغییر می دهد و جرح و تعدیل می کند.
قصه سرایی " از تهران تا قاهره" از همان ابتدا آغاز می شود؛ یعنی همان جایی که فیلم با نطق عذرخواهانه شاه ایران شروع شده اما هیچ حرفی از اینکه دلیل این نطق که " من صدای انقلاب شما را شنیدم" مشهور ترین جمله ی آن است به چه دلیل قرائت شده زده نمی شود. ماجرا در اصل به تظاهرات روز سیزده آبان پنجاه و هفت باز می گردد؛ مقابل دانشگاه تهران سربازان گارد به روی مردم و دانشجویان آتش می گشایند و این صحنه ها توسط کارمندان اعتصابی تلویزیون ملی ایران بدون هماهنگی به روی آنتن می رود؛ افتضاحی به بار آمده و حالا باید آن را جمعش کرد و این نطق تنها راهی بود که پیشنهاد می شود و البته از روایت امروز "فرح دیبا" از این نطق می شود فهمید که قبول کردن آن چقدر برای خانواده ی سلطنتی دیروز همراه با اکراه بوده است.
آیا اساسا برای کسانی که به تاریخ سیاسی ایران معاصر آشنایی دارند مضحک نیست شاهی که خود با یک کودتای نفتی به قدرت رسیده است حالا با این شجاعت با ابزار نفت بازی کند. با این همه تمام این نطق های آتشین به برخی تعاملات رسانه ای مربوط می شود و نه روابط بین المللی.
در ارتباطات بین المللی شاه همچنان برای غرب متحد قابل اعتماد و برای آمریکا، ایران آن روز جزیره ثبات است؛ شاید از همین جهت باشد که ژنرال هایزر آمریکایی در همان روزهای انتهایی سلطنت پهلوی خود را به ایران رسانده و تمام تلاشش را برای نگه داشتن ستون های در حال فروپاشی نظام به کار بندد.
ادعاهای مضحک یا کتمان تاریخ
برنامه خوش ساخت
با این همه نباید از حق گذشت که "از تهران تا قاهره " برنامه ای خوش ساخت است و چفت و بست های خوبی برای به هم متصل شدن قطعات آن در نظر گرفته شده و از این جهت مخاطب نا آشنا با تاریخ معاصر و" مستند نابین" را تا حدودی به خود جذب می کند. این درست همان ویژگی برنامه های تلویزیونی خوش آب و رنگ شبکه "من و تو" است که کوشیده تا با کپی برداری دقیق از برنامه های شبکه های غربی مخاطب خود را برای خود محفوظ دارد. نگاه به سابقه برنامه سازی رها اعتمادی این مساله را تایید میکند.
مدیران فرهنگی ایران متهمان اصلی