به گزارش بهارانه به نقل از آناج، اهداف منطقه ای اردوغان، علاوه بر پارامتر های تاثیر گذار خارجی، فراتر از امکانات و توانایی های وزارت امور خارجه،ن یروهای مسلح و سازمان امنیت ملی این کشور است. مهمترین عنصر سیاست خارجی اردوغان، که چارچوب ایدئولوژیک آن توسط احمد داوود اوغلو ترسیم شده بود، می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:بخش اول چند سال اول دست گیری قدرت که به گسترش روابط با اتحادیه اروپا متمرکز بود و به سرعت نیز پایان یافت و بخش دوم نیز احیای روابط با جهان اسلام و تلاش برای ایفای نقشی تاثیر گذار در منطقه ی خاورمیانه و بطور کلی صفر کردن مشکلات و موانع با کشورهای پیرامونی است که سیاست های داووداوغلو نتوانست نقش بسزایی در این موضوع ایفا کند.
شعار سیاست های منطقه ای ترکیه: منافع مهم نیستند، بلکه ارزشها مهم هستند
هدف این سیاست، که با شعار "منافع مهم نیستند، بلکه ارزشها مهم هستند" آغاز شد، پیدا کردن بازار های هدف جدید برای اقتصاد رو به رشد ترکیه نبوده و صرفاً برای ایجاد جریان سیاسی و اقتصادی جدیدی در بین کشور های مسلمان و مخصوصا کشور های خاورمیانه به رهبری ترکیه بود.
اسلامگرایان به قدرت رسیده ی ترکیه که خود را وارث ایدئولوژیک حکومت 500 ساله عثمانی در خاورمیانه و سرزمین های مسلمان شمال آفریقا می دانستند، در پی وقوع بیداری اسلامی در کشور های منطقه و ایجاد فضای مناسب جهت حضور و مداخله در کشور های تونس، لیبی، مصر و سوریه خود را در آستانه ی احیای دوباره این امپراطوری و تاثیر گذاری بیشتر در منطقه دیدند. ولی رسیدن به این هدف یعنی ایفای نقش رهبری جهان اسلام، تاثیر گذاری بر سیاست های کشور های منطقه و احیای نقش نئوعثمانی، بیش از آنکه نیازمند شعار، حضور و عمل باشد، نیازمند زیرساخت های کلیدی در حوزه های نظامی و دیپلماسی بود که ترکیه و رهبر این جریان فکری یعنی اردوغان از آن بی بهره بود.
سه نهاد مهم و سه نقطه ضعف اردوغان در سیاست های جدید
سه نهاد مهم حکومت ترکیه، از نظر قابلیت ها و امکانات، توان همراهی با سیاست های بلند پروازانه و ماجراجویانه ی اردوغان در سیاست خارجی به خصوص در حوزه ی خاورمیانه را نداشتند.
این سه نهاد عبارت اند از: وزارت امور خارجه به عنوان بال دیپلماسی، نیروهای مسلح بعنوان بال نظامی و سازمان اطلاعاتی این کشور.
وزارت امور خارجه ترکیه
بعد از جنگ جهانی دوم، اصلی ترین مسائل روابط خارجی ترکیه را ارتباط با غرب، پیگیری اختلافات با یونان، حل مسئله ی قبرس شمالی و رففع مشکلات موجود با گرجستان تشکیل می داد. با این همه درخواست عضویت ترکیه در اتحادیه ی اروپا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوری های جدیدالتاسیس ترک که از سوی تورگوت اوزال مطرح شد، باز هم نتوانست سیاست خارجی ترکیه را از غرب و آمریکا منحرف و به خود معطوف نماید.
اساسا به دلیل مسائل ایدئولوژیک، جهان اسلام، همواره خارج از چشم انداز سیاست خارجی ترکیه قرار می گرفت و دیپلمات های جوان ترک برای تشویق و کسب تجربه، به پایتخت کشور های غربی، آسیا، آفریقا و کشورهای عربی فرستاده می شدند. اما بدلیل ملاحظات سیاسی و تعلیمات آمریکا، هرگز به ایران و روسیه راه نمی یافتند. در چنین شرایطی تعداد دیپلمات های ترک مسلط به زبان های فارسی و روسی حتی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسید. حتی اگر زبان های کردی، ارمنی و یونانی را از نظر خارج کنیم تعداد دیپلمات های مسلط به زبان عربی هم بسیار کم و ناچیز بود. در این احوالات و در پی به قدرت رسیدن اردوغان در سال 2002، تعداد ناچیز دیپلمات های مسلمان مسلط به زبان های جهان اسلام و آشنا با این جغرافیا اردوغان را شدیدا از بابت سیاست های جهان اسلامی با مشکل مواجه کرد.در چنین شرایطی استفاده از فارغ التحصیلان مدارس فتح الله گولن که در کشور های مختلف تاسیس شده و به زبان ترکی مورد تعلیم قرار گرفته بودند، ظاهرا اندکی از این مشکل را کاست.
اما این اقدام جریان گولن را به جریان فکری غالب بر حکومت اردوغان تبدیل کرد و موجب شد تا اردوغان برای بازگشت به قدرت سعی کند تا گولن و طرفدارانش را از صحنه ترکیه خارج نماید در هر حال بعد ازاختلافات ایجاد شده بین اردوغان و گولن در سال 2013 وی بار دیگر با مشکل نیروی انسانی در حوزه ی دیپلماسی، علی الخصوص در حوزه جهان اسلام و خاورمیانه مواجه شد.
نیروهای مسلح
با وجود آنکه بعد از عضویت ترکیه در ناتو در سال 1952 نیروهای مسلح این کشور به عنوان دومین ارتش بزرگ ناتو شناخته می شوند ولی این ارتش از نظر توان امنیتی فقط یک ارتش و نیروی دفاعی محسوب می شود و توان تهاجمی ندارد. برای مثال نیروی هوایی این کشور فقط توان حملات محدود و برد کوتاه را دارد و یا ترکیه بنا بر قوانین ناتو از داشتن موشکهای برد بلند محروم است که این موارد ارتش این کشور را تنها به ارتشی بزرگ ولی نه تهاجمی بلکه تنها و تنها دفاعی بدل کرده است.
از طرف دیگر ارتش ترکیه بیشتر کارکرد پلیسی و کنترلی بر سیاست این کشور داشته و روی سیاست داخلی متمرکز شده است. بگونه ای که حتی در قانون اساسی این کشور نیز ارتش به عنوان مدافع حکومت سکولار معرفی شده است و سه کودتا آن هم به فاصله 10 سال از یکدیگر و در دوران جنگ سرد در ترکیه و نیز دخالت های پی در پی در امور دولت ها در تاریخ ترکیه گویای این مدعا است.
علاوه بر این بیشترین آموزش ها و هزینه در ارتش ترکیه صرف مقابله با مسئله ی تروریسم پ.ک.ک شده است که نشان از تمایل ارتش برای دخالت در امور داخلی کشور ترکیه را دارد.
امکانات موجود و تکنولوژی موجود در ارتشی که ادعای دومین ارتش بزرگ ناتو را دارد و نیز قرار است بعد روانی حکومت بر جغرافیایی با این عزمت را تامین کند بسیار محدود و عقب مانده است.حتی بسیاری از تجهیزات پیشرفته موجود در ارتش ترکیه از قبیل هواپیماهای بدون سرنشین و هواپیماهای F-16 بیش از آنکه در اختیار ارتش ترکیه باشند تحت کنترل امریکا و ناتو هستند و این مسئله ای بود که اردوغان را برای سرمایه گذاری در صنایع نظامی بومی در این کشور ترغیب کرد.صنایعی که هنوز آثار مثبت آن در ارتش و نیروهای مسلح این کشور دیده نشده است.
نمونه ای از ضعف های ارتش ترکیه در مساله سوریه
برای نمونه ضعف ارتش ترکیه در مسئله سوریه کاملا آشکار است.ت رکیه خواهان ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز آسمان شمال سوریه شده بود ولی از نظر نظامی، توان و قابلیت انجام آن را نداشت به همین دلیل مجبور شد آمریکا و ناتو را برای انجام این امر با خود همراه کند. البته اوباما در مسئله ی سوریه دغدغه های متفاوتی با اردوغان داشت که این امر مانع از رسیدن اردوغان به اهدافش در سوریه شد.
در کل اهداف اردوغان در منطقه نه تنها از نظر ضعف نیروی دیپلماتیک، بلکه از نظر نظامی نیز فراتر از توانایی ها و امکانات نیرو های مسلح ترکیه بود. حال در کنار این مشکلات، مسائل ناشی از ارگنکون و بالیوز را نیز باید افزود که حاکی از تمایل ارتش برای دخالت دوباره در امور دولت بوده و اردوغان و ارتش را شدیدا در مقابل هم و به عنوان رقیب یکدیگر نشان داد و عدم همراهی ارتش با سیاست های ماجراجویانه ی اردوغان در خاورمیانه را اثبات کرد.آخرین نمونه از این نوع تقابل را می توان در مخالفت رئیس ستاد ارتش ترکیه با حضور نظامی در سوریه مشاهده کرد.
سازمان اطلاعاتی ترکیه
ترکیه بیش از صدها سال (از زمان امپراطوری عثمانی) سازمان پیشرفته ای برای انجام عملیات های مخفی و سریع را دارا بود. اما بعد از پیوستن به ناتو سازمان اطلاعاتی ترکیه برای مقابله با "خطر کمونیسم" از نو سازماندهی شد و نگاه آن کاملا به سمت مسایل داخلی معطوف و متمرکز گردید. تمام توان عملیات های مخفی و ویژه ی سازمان امنیتی ترکیه، به طور کامل حذف یا به بوته ی فراموشی سپرده شد.
عملیات های اطلاعاتی خارجی و تصمیمات استراتژیک در این حوزه بیشتر تحت کنترل متحدان غربی ترکیه بود که در راس آنها آمریکا و آلمان قرار دارند. جای بسی توجه دارد که تمامی آموزشها و فرهنگ حاکم بر سازمان امنیتی ترکیه تحت کنترل ارتش است و تمام هدف آن نیز همکاری با آمریکا و حفظ منافع آن است. و به این ترتیب تمام توان سازمان امنیتی ترکیه برای انجام ماموریت های خارجی ویژه و مخفی به طور کامل حذف و نابود شده است چرا که این نیاز ترکیه در صورت لزوم قرار بود از سوی سرویس های امنیتی غربی علی الخصوص سیا تامین شود و نمونه بارز آن نیز دستگیری عبدالله اوجالان با استفاده از اطلاعاتی بود که سیا در اختیار دولت ترکیه قرار داده بود.
به این ترتیب اردوغان در دیگر حوزه ها، علی الخصوص در حوزه خاورمیانه با مشکل کمبود اطلاعات برای تصمیم گیری صحیح مواجه بود و زمانی هم که می خواست عملیات ویژه ای را طراحی و سازمان دهی کند با مشکل نیروی انسانی و عدم قابلیت آنها در انجام چنین ماموریت هایی مواجه بود. حضور هاکان فیدان به عنوان معتمد ترین فرد اردوغان در راس سازمان اطلاعاتی ترکیه نشان از عزم راسخ اردوغان برای حل این مشکل بود.ولی هاکان فیدان پیش از آنکه خود را با فضای حاکم بر این سازمان وفق دهد و برنامه ریزی های لازم برای حل مشکلات این سازمان را انجام دهد، وقوع جریانات بیداری اسلامی به طور کامل او و دولت ترکیه را غافل گیر کرد و حجم کاری این سازمان و نتیجتا مشکلات فیدان را چندین برابر نمود.
اردوغان که به ناکارامدی سازمان اطلاعاتی این کشور پی برده بود تصمیم به استفاده از توان اطلاعاتی و تجربیات خارجی نیروهای اطلاعاتی ارتش این کشور گرفت که نتیجه ی آن ابتدا به ساکن عدم همکاری کامل سازمان اطلاعاتی ارتش با اردوغان و در ادامه اطلاعات غلط و ناکارآمدی بود که اردوغان را با مشکلات بیشتری مواجه کرد که نمونه ی آنرا در سوریه و نیز در مسئله ی همکاری با داعش شاهد هستیم همچنین رسوایی ترکیه در بحث کمک به داعش از دیگر شکست های مسلم نیروهای اطلاعاتی این کشور بود.
فرجام بحث: دیکتاتور غیر قابل اعتماد ترکیه
در پایان باید گفت کسی که ادعای پدر خواندگی بر خاورمیانه و نیز ایجاد امپراطوری جدید عثمانی را داشت، بدون در نظر گرفتن قابلیت ها و امکانات و زیرساختهای کشور ترکیه،تنها و تنها دست به یک بلند پروازی ناشیانه زده است که نتیجه ی آن شکست در سیاست داخلی، گرفتاری در باتلاق سوریه و کاهش محبوبیت و مقبولیت ترکیه و اردوغان در منطقه و همچنین کشتار کردها به اشکال مختلف برای ادامه حیات سیاسی خود شد.
با توجه به شواهد موجود، ترکیه توان تاثیرگذاری در منطقه ای که سالهاست مورد تحقیق و سرمایه گذاری از سوی کشور های قدرتمند منطقه همچون ایران و ... بوده است را نداشته و فعلا نیز نخواهد داشت. در چنین شرایطی شاید تنها گزینه ی پیش روی دیکتاتور ترکیه، که سودای حکومت بر خاورمیانه را دارد و از طرفی نیز با کمبود وقت مواجه است، تنها و تنها فرار به جلو و انجام رفتارهای هیجانی و بدور از عقل و منطق استراتژیک باشد. با نگاهی به رفتار های حزب عدالت و توسعه در 13 سال حکومتش نکته ی ظریفی توجه هر فرد را به خود جلب می کند و آنهم چیزی نیست جز پشت کردن ترکیه به متحدان و دوستانش. دشمنی با بشار اسد، که روزگاری اردوغان وی را برادر خود خطاب میکرد، ادبیات تند در قبال ایران که زمانی برای حل بحران هسته ای دستان احمدی نژاد را به گرمی می فشرد، دشمنی با روسیه و روابط سرد با اسراییل و .... همه و همه ترکیه را کشوری غیر قابل اعتماد در سیاست خارجی و معادلات استراتژیک نشان می دهد.
انتهای پیام/ س
دیدگاه شما