آخرین اخبار

22. آذر 1394 - 9:42   |   کد مطلب: 13829
کمتر هموطنی را ملاحظه می کنید که هنگامی که در مقابل سوالی قرار بگیرد و پاسخ آن را نمی داند، از کلمه «نمی دانم» استفاده کند. از استثناء که بگذریم این روش تقریبا مقبول و جا افتاده است که اگر هم نمی خواهیم پاسخ غیر واقعی بدهیم «چون نمی دانیم» ، سعی می کنیم سوال را با یک سوال دیگر پاسخ دهیم.

به گزارش بهارانه، کتاب جامعه شناسی خودمانی نوشته حسن نراقی سال چاپ تابستان 88

در این کتاب نویسنده با نگاهی به تاریخ نه چندان دور ایران و شخصیت مردمان این مرز و بوم هنجارهای شخصیتی و شاخص های بارز رفتار ایرانیان را در بوته نقد گذاشته و با نثر روان و سلیس برخی ویژگی های شخصیتی ایرانیان را بیان کرده و دلیل برخی ناملایمات موجود در کشور را مرتبط با همین خصوصیات دانسته که در وجود ایرانیان نهادینه شده.

ما نیز این ویژگی های شخصیتی را در شهر کوچک خودمان شاهد هستیم. گاهی از بزرگ و کوچک می شنویم و بر آن باور داریم که برخی ویژگی ها فقط مختص خود بهاری هاست. این کتاب بهانه ای شد برای بیان و بررسی این ویژگی های شخصیتی شهروندان بهاری و بررسی مشکلات موجود در شهرمان؛ چرا که همین ویژگی ها نسل به نسل در ما منتقل شده و وقتی یکی از این شهروندان به سمتی در شهر می رسد همین ویژگی را با خود به پشت میزش می برد و دست آخر همان می شود که باعث ایجاد برخی انتقاد ها از عملکرد یک رئیس یا یک کارمند می شود.

حال ما نیز بر آن شدیم که با اقتباس از این کتاب به بررسی برخی ویژگی های موجود در بین ایرانیان و البته بهاری ها بپردازیم تا بیشتر با ویژگی خود آشنا شویم؛ بلکه بتوانیم در اصلاح این ویژگی ها قدمی هر چند کوچک برداریم.

اولین ویژگی شخصیتی ما ایرانی ها و البته بهاری ها که در اینجا می خواهیم بررسی کنیم همه چیز دانی ماست.

اقتباس از کتاب جامعه شناسی خودمانی: «کمتر هموطنی را ملاحظه می کنید که هنگامی که در مقابل سوالی قرار بگیرد و پاسخ آن را نمی داند، از کلمه «نمی دانم» استفاده کند. از استثناء  که بگذریم این روش تقریبا مقبول و جا افتاده است که اگر هم نمی خواهیم پاسخ غیر واقعی بدهیم «چون نمی دانیم» ، سعی می کنیم سوال را با یک سوال دیگر پاسخ دهیم.

  • ببخشید آقا کوچه ...... کجاست؟
  • ببینم آدرس کجا را داده اند؟

سوال در مقابل سوال به جای پاسخ.

بر خلاف آنچه شعار می دهیم «پرسیدن عار نیست ، ندانستن عار است»باطنا بیشتر علاقه داریم از ما بپرسند و ما هم «حتما جواب بدهیم» حتی اگر جواب را حاضر نداشته باشیم. ما معمولا در همه علوم متخصص هستیم؛»

این ویژگی در وجود اکثریت ما نهادینه شده و خود نیز به آن واقفیم. معمولا همه ما در همه علوم و فنون متخصص هستیم. همه جوره نظر کارشناسانه در همه موارد داریم. یک نمونه از موارد آن را می توان المان میدان شهدای بهار نام برد. یادم هست که به تعداد سی هزار نظر ، به تعداد جمعیت این شهر ، در مورد این المان نظر و ایده از این و آن شنیدم. هر شخصی نظری داشت. یکی می گفت چرا شیر را برداشتند، یکی می گفت چرا کبوتر گذاشتند، یکی می گفت دیواره ها زشتش کرده، یکی کلا مخالف بود، یکی می گفت.... و جالب اینجاست که این المان را یک متخصص و مجسمه سازبومی که قبلا بارها کارش را در شهرهای بزرگ دیده ایم طراحی کرده بود. حال بگذریم ... بیان این مسئله فقط نعش قبر کردن است و بس و کاری هم به انتقادها و درست و غلطش ندارم فقط می خواهم مصداق این ویژگی را برایتان بیاورم که در مورد همین یک موضوع صغیر و کبیر، زن و مرد، نظر میدادند و با ژستی کارشناسانه کار موجود را نقد می کردند.

البته نمونه های دیگری هم در شهر کم نداشته و نداریم که ترجیحا اگر موارد آن را بیاورم بیشتر به هضم مطلب کمک خواهد شد. مثلا در مورد بریدگی بلوار کشاورز ، المان میدان امام ، تغییر مدیر یک اداره ، تعیین فرماندار ، برفروبی معابر و .... آنقدر کارشناسانه نظر می دهیم و سخن می گوییم که گویی ساالهاست که درسش را خوانده ایم و از زیر و بم یک موضوع خبر داریم.

حال اگر یکی از همین مردم بخواهد به مسئولیتی برسد خواه ناخواه همین ویژگی را با خود به پشت میز ریاستش می برد و ژست همه چیز دانی را با خود دارد و دیگر مگر می توان از چنین مدیری انتقاد کرد و یا مشاوره داد. اینجاست که این مدیر بنا به همین ویژگی دیگر هیچ انتقادی را پذیرا نیست و اگر هم بخواهیم سوالی از وی بپرسیم که «چرا فلان ضعف در فلان جا وجود دارد؟» پاسخ ما را با سوال پاسخ می دهد که «اصلا شما چرا با این دید به قضیه نگاه می کنید؟» و با اینکه این مسئول به اشتباه خود واقف است اما حاضر به پذیرش آن نمی شود و به هر نحوی شده می خواهد کار خود را مثبت و بدون نقص جلوه دهد.

و چه زیبا می گوید برتولت برشت(نقل به مضمون) آن کس که حقیقت را نمی داند ابله است ولی آن کس که می داند و آن را پنهان می کند یک جنایتکار است. 

دیدگاه شما