
به گزارش بهارانه؛ غرب ایران با پیشینهای غنی از فرهنگ، هنر و میراث بومی، گنجینهای از صنایع دستی اصیل را در دل خود جای داده است؛ آثاری که نهتنها جلوهای از مهارت و ذوق هنرمندان محلی هستند، بلکه ظرفیت زیادی برای رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال پایدار دارند. در این مناطق هر نقش و طرحی، روایتگر بخشی از تاریخ و هویت مردمانش است؛ روایتی که اگر به زبان روز دنیا ترجمه و در قالبی جذاب عرضه شود، میتواند در بازارهای بینالمللی بدرخشد.
با وجود این پشتوانه ارزشمند، صنایع دستی غرب کشور همچنان نتوانسته جایگاه شایسته خود را در سطح ملی و جهانی بهدست آورد. یکی از دلایل اصلی این وضعیت، باقی ماندن بخش زیادی از فرآیند تولید و عرضه در چارچوب سنتی و محدود به بازارهای محلی است؛ جهان امروز با شتاب درحال تغییر است و ذائقه مخاطبان، چه در داخل و چه در خارج، به سوی محصولاتی حرکت میکند که علاوهبر کیفیت و اصالت، از روایتگری، بستهبندی استاندارد و بازاریابی نوین برخوردار باشند.
در این جغرافیا، تنوع بینظیر هنرهای بومی و پیوندشان با آیینها و مناظر طبیعی، ظرفیتی بزرگ برای یک برند فرهنگیاقتصادی است؛ اما این سرمایه بدون بازاریابی هدفمند، هویت بصری استاندارد و ارتباط فعال با گردشگری، شانس حضور جدی در عرصه بینالملل را پیدا نخواهد کرد.
مسئله امروز فقط حفظ هنر نیست؛ بلکه بازتعریف آن برای مخاطبی است که همزمان در نمایشگاههای مختلف، سایتهای خرید برخط و دیگر فروشگاههای موجود، محصول خاص میخواهد. اگر صنایع دستی غرب ایران نتوانند این مسیر را پیدا کنند، تنوع و داستانهایش پشت ویترینهای خاموش محلی باقی خواهد ماند.
با توجه به آنچه بیان شد و اهمیت موضوع، در این خصوص با مرتضی حاجیآقامیری، رئیس کمیسیون فرش، هنر و صنایع دستی اتاق بازرگانی ایران گفتوگو کردیم که نتیجه را در ادامه میخوانید:
* صنایع دستی غرب ایران اقتصادی محلی هستند یا سوغات فراموششده؟
صنایع دستی نباید صرفاً از منظر سوغات یا تنها بهعنوان بخشی از اقتصاد محلی مورد توجه قرار گیرد. اگرچه این حوزه نقش پُررنگی در تقویت اقتصاد محلی ایفا میکند، اما جایگاه اصلی آن در چارچوب اقتصاد فرهنگی و اقتصاد هنر تعریف میشود؛ حوزهای که ابعاد گستردهتر و اثرگذاری بیشتری دارد.
صنایع دستی علاوهبر بازتاب ویژگیهای فرهنگی و تاریخی اقوام، حلقههای متنوع و گستردهای از اشتغال را ایجاد کرده و ظرفیت ارزآوری قابل توجهی را برای کشور فراهم میآورند. این ظرفیتها سبب میشوند که صنایع دستی در شمار حوزههای راهبردی اقتصاد ملی قرار گیرند. بهعلاوه، بهدلیل ماهیت مردمی و پیوند عمیق آن با فرهنگ و هنر، این بخش تلفیقی ارزشمند از سه رکن فرهنگ، هنر و اقتصاد بهشمار میرود که همین ویژگی، اهمیت و جایگاه آن را به سطحی بالاتر و استراتژیک، ارتقا میبخشد.
* جایگاه صنایع دستی غرب ایران (قالی کردستان، گیوه کرمانشاه، منبت ملایر، سفال لالجین و دیگر موارد) در اقتصاد محلی چگونه است؟
صنایع دستی در بسیاری از مناطق کشور نقشی فراتر از یک فعالیت فرهنگی یا هنری ایفا میکند و حتی میتواند مکمل مهمی برای بخشهای دیگر اقتصاد باشد؛ به عنوان نمونه، در منطقه کردستان بخشی از صنایع دستی در کنار اقتصاد کشاورزی عمل کرده و موجب افزایش بهرهوری این بخش میشود؛ بهگونهای که در غیاب محصولاتی مانند فرش، در برخی موارد تداوم کشاورزی ازنظر اقتصادی توجیهپذیر نخواهد بود. این ویژگی باعث میشود صنایع دستی نهتنها به رونق معیشت کمک کند، بلکه جایگاهی اثرگذار در بالا بردن بهرهوری سایر حوزههای اقتصادی منطقه بهدست آورد.
از سوی دیگر، صنایع دستی ابزار مهمی برای حفظ معیشت اقشار آسیبپذیر روستایی بهشمار میآیند و با فراهم کردن فرصتهای تولید در محل، از مهاجرت روستاییان مولد به شهرها جلوگیری میکنند؛ این روند مانع از تبدیل روستاهای مولد به مناطق مصرفکننده حاشیهای شده و در پویایی و حفظ ساختار مولد اقتصاد منطقه نقش مستقیم دارد.
این تأثیرات را میتوان در نمونههای گوناگونی همچون گیوه کرمانشاه، تولیدات دستی کردستان، منبت ملایر، قالی استان مرکزی، قالیبافی استان همدان، سفال لالجین و دیگر نمونهها مشاهده کرد؛ آثاری که دامنه آنها از غرب تا شمال غرب کشور، از آذربایجان غربی تا حتی استان خوزستان، گسترده است. بهرهمندی کل استانهای کشور از صنایع دستی پویا و فعال، یک امتیاز کمنظیر برای ایران بهشمار میآید که میتواند بهعنوان ظرفیت بالقوه راهبردی در تقویت اقتصاد ملی مورد استفاده قرار گیرد.
* چرا برخی از این صنایع دستی در آستانه فراموشی قرار گرفتهاند؟
بیتوجهی به ظرفیتها و امتیازات صنایع دستی در کشور، همراه با تغییر سبک زندگی جامعه، از مهمترین عواملی است که موجب به حاشیه رفتن و فراموش شدن برخی رشتههای این حوزه شده است. تغییرات اجتماعی و فرهنگی سبب شده تا رشتههایی که بخشی از هویت و میراث ایران بهشمار میآیند، در معرض خطر نابودی قرار گیرند.
انتقال و مهاجرت روستاییان به دلایل گوناگون ازجمله تمرکزگرایی و کمبود امکانات در شهرهای کوچک و سکونتگاههای روستایی، زمینهساز این روند بوده است. این مهاجرتها به تضعیف شدید اقتصاد مناطق و از بین رفتن اقتصاد محلی انجامیده و بسیاری از خانوادههایی که نسلها به فعالیت در رشتههای صنایع دستی اشتغال داشتند، ناچار به ترک موطن و رها کردن حرفه موروثی خود شدهاند.
درنتیجه، شماری از رشتههای صنایع دستی در ایران بهتدریج از چرخه تولید خارج شده و درحال فراموشی هستند؛ این درحالی است که حمایت و توجه جدی به اقتصاد صنایع دستی میتواند این رشتهها را احیا کرده و علاوهبر نجات میراث فرهنگی، فرصت بهرهمندی کشور از مزایای گسترده این حوزه را فراهم کند.
* بازار صنایع دستی داخلی و بازار صادراتی چه وضعیتی دارند؟
بازار داخلی صنایع دستی ایران در پی شرایط خاص اقتصادی، کاهش قدرت خرید مردم و ضعفهای مشهود در اقتصاد ملی، با رکود جدی مواجه شده است. بهویژه در سال جاری و پس از حمله آمریکا و اسرائیل به ایران و آغاز شرایط جنگی 12 روزه و سپس دوره تعلیق «نه جنگ، نه صلح» تا امروز، خانوارها و مصرفکنندگان در داخل کشور رویکردی انقباضی در خرید دارند؛ این رویکرد سبب شده تا اولویت خرید مردم به تأمین نیازهای اولیه زندگی محدود شود و صنایع دستی در فهرست اولویتها جایگاه چندانی نداشته باشند.
بازار خارجی نیز بهدلیل مشکلات متعدد صادراتی، محدودیتها و دشواریهای تجارت ایران با سایر کشورها و همچنین بیتوجهی سیاستگذاریها به تفاوت ماهوی صنایع دستی با دیگر حوزههای اقتصادی، عملکرد ضعیفی داشته و متناسب با ظرفیتهای موجود نیست. این درحالی است که ایران در کنار چین و هند، از بیشترین تنوع رشتههای صنایع دستی در جهان برخوردار است، اما در رتبهبندی صادراتی جهانی، حداکثر در جایگاه سیودوم یا سیویکم قرار دارد.
در حوزه فرش که حدود 45 درصد از بازار جهانی آن در اختیار آمریکا قرار دارد، ایران با تحریم مستقیم مواجه بوده است. این تحریمها از سال 1397 و براساس فرمان 13146 دونالد ترامپ در دوره فشار حداکثری اعمال شده و فرش، مواد غذایی و نفت در میان نخستین مواردی قرار گرفتند که تحریمهای سختگیرانه بر آنها اعمال شد؛ این محدودیتها همچنان ادامه دارد و صادرات فرش ایران را به پایینترین میزان در 50 سال گذشته رسانده است.
* محصولات ماشینی (مثل استفاده از دستگاه cnc در تولید منبت ملایر) چه تهدیدی برای اصالت صنایع دستی ایجاد کردهاند؟
رشد شتابان فناوری و ورود ماشینآلات پیشرفته به فرآیند تولید، تهدیدی جدی برای هویت و بقای صنایع دستی کشور رقم زده است؛ آنچه یک اثر دستی را متمایز و گرانبها میکند، نه صرفاً ماده اولیه یا کارکرد آن، بلکه ارزشافزوده هنری و لمس حضور خالق اثر بوده؛ ارزشی که حاصل تلفیق مهارت، زمان و روح هنرمند در خلق اثر است. با جایگزینی ماشین بهجای هنرمند، محصول نهایی دیگر ویژگیهای هنری اصیل خود را از دست داده و به کالایی صنعتی بدل میشود.
زمانی که تولید یک شیء هنری به دست ماشین انجام شود، ساختار قیمتگذاری آن نیز دگرگون خواهد شد؛ پرداخت مبلغ زیاد برای یک کالای صنعتی، حتی اگر ظاهری مشابه اثر هنری داشته باشد، فاقد منطق اقتصادی است. این همان نقطهای بوده که صنایع دستی وارد رقابتی باخت- باخت با تولیدات صنعتی میشود؛ رقابتی که نتیجه آن، فرسایش تدریجی بازار و حذف جایگاه اصیل هنرمندان خواهد بود.
نمونههای آشکاری از این روند امروز در بازار دیده میشود؛ استفاده از دستگاههای CNC برای تولید منبر یا سازههای چوبی با طرحهای سنتی، بهکارگیری رباتهای بافنده قالی و جایگزینی طراحیهای دستی فرش با نرمافزارهای کامپیوتری، همگی نمونههایی از حذف روح هنری از کالای سنتی هستند. هرچند این روشها سرعت و تیراژ تولید را افزایش و بهای تمامشده را کاهش میدهند، اما با نابودی وجه تمایز صنایع دستی، عملاً انگیزه خرید محصول اصیل را از بین میبرند.
تولید صنعتی بهطور طبیعی ارزانتر و اقتصادیتر است، اما وقتی صنایع دستی بهجای تمرکز بر کیفیت هنری و اصالت، وارد این مسیر شوند، از میدان رقابت بیرون رانده خواهند شد. در شرایطی که ارزش هنری دیگر مطرح نباشد، مشتری انگیزه کمتری برای پرداخت هزینه زیاد خواهد داشت و این امر، موجب کاهش تقاضا و به دنبال آن افول مشاغل سنتی خواهد شد.
* آیا برندسازی و بازاریابی مدرن میتواند صنایع دستی غرب ایران را جهانی کند؟
روند توسعه صنایع دستی ایران سالها است که زیر سایه ضعف در برندسازی، بازاریابی و تبلیغات مدرن متوقف مانده است. درحالی که فناوری میتواند نقش کلیدی در بهبود جایگاه این صنعت ایفا کند، استفاده از آن باید هوشمندانه و هدفمند باشد؛ بهویژه در بخشهای پیشتولید، تولید و عرضه. بهرهگیری از فناوری اگر در زنجیره پیشتولید برای بهینهسازی مواد اولیه و در بخش عرضه برای تقویت تبلیغات و بازاریابی بهکار رود، میتواند مسیر حضور صنایع دستی در بازارهای بینالمللی را هموار کند.
امروزه برندسازی جذاب و تبلیغات خلاقانه، شرط اصلی جلب توجه مخاطبان داخلی و خارجی است؛ بااینحال، صنایع دستی ایران از این ظرفیت بهشدت محروم مانده و شمار تولیدکنندگانی که با روشهای علمی و مدرن به تبلیغ و عرضه محصولات خود میپردازند، بسیار محدود است. ضعف ساختاری در این حوزه موجب شده بازار صنایع دستی کشور بیشتر بر پایه نگاه حمایتی و خیریهای شکل گیرد؛ نگاهی که ریشه آن به سیاستهای پوپولیستی و حمایتهای بیضابطه دولتی بازمیگردد.
این رویکرد حمایتی، فعالان صنایع دستی را از نگاه کسبوکارمحور دور کرده و سبب شده نیاز به سرمایهگذاری در تبلیغات، بازاریابی و توسعه برند کمتر احساس شود. در چنین فضایی بسیاری از تولیدکنندگان بهجای رقابت حرفهای و نوآورانه، منتظر خرید حمایتی مانده و به بازار جهانی فکر نمیکنند.
برای خروج از این بنبست، لازم است نگاه حمایتی صرف جای خود را به رویکرد کسبوکارمحور بدهد و فعالان صنایع دستی با بهرهگیری از فناوریهای نوین، هم در کیفیت و هم در عرضه محصولات، به سطح رقابتی جهانی ارتقا یابند؛ تنها در این مسیر است که میتوان به توسعه پایدار و ماندگار این سرمایه فرهنگی و اقتصادی امید داشت.
رعایت الزامات حضور در بازار جهانی، مستلزم بهکارگیری روشهای نوین در تبلیغات، بازاریابی و برندسازی است؛ رویکردی که با اجرای درست آن میتوان جایگاه صنایع دستی ایران را در عرصه بینالمللی بهطور قابلتوجهی ارتقا داد.
* نقش جشنوارهها و نمایشگاههای ملی و بینالمللی در معرفی صنایع دستی چیست؟
جشنوارهها و نمایشگاههای ملی و بینالمللی میتوانند نقشی کلیدی در معرفی و توسعه بازار صنایع دستی ایفا کنند، اما این ظرفیت زمانی بالفعل میشود که برگزاری آنها براساس روشهای نوین و استانداردهای بینالمللی انجام گیرد. حتی نمایشگاهها و جشنوارههای ملی نیز درصورت رعایت این اصول، توان ایجاد تقاضا در بازار داخلی و ایجاد پُل ارتباطی مؤثر با بازارهای جهانی را خواهند داشت؛ در غیر این صورت، به شکل کنونی نه بر رشد بازار داخلی تأثیر میگذارند و نه جایگاه بینالمللی ایران را ارتقا میدهند.
بررسی روند فعلی نشان میدهد که در هویت بصری، سیاستگذاری و اجرا، ضعفهای جدی وجود دارد. نبود بهرهگیری از مشاوران حرفهای و مسلط به عرصه نمایشگاهداری و رویدادهای فرهنگی موجب شده است که رویدادهای صنایع دستی نتوانند به معرفی صحیح این محصولات به مخاطبان داخلی و خارجی بپردازند یا زمینه ارزآوری قابل توجهی ایجاد کنند.
کشورهایی همچون هند، چین، مکزیک، پاکستان و حتی ترکیه با برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای دارای استانداردهای جهانی، موفق شدهاند سهم قابل توجهی از بازار صنایع دستی را در سطح بینالمللی به دست آورند. در مقابل، سطح پایین استانداردهای برگزاری رویدادهای مشابه در ایران، عملاً این فرصت را از تولیدکنندگان بومی گرفته و آنها را از رقابت مؤثر در بازارهای جهانی باز داشته است.
* برای پیوند صنایع دستی با گردشگری چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
پیوند میان گردشگری و صنایع دستی در ایران از دیرباز وجود داشته و حضور گردشگران همواره یکی از عوامل مهم در رونق بازار این محصولات بوده است؛ بااینحال، ظرفیت واقعی این ارتباط فراتر از خرید مستقیم آثار سنتی بوده و میتواند از مسیر رویدادهای بین رشتهای و همکاری صنایع دستی با سایر شاخههای هنری، به شکوفایی برسد.
برگزاری برنامهها و خلق آثار مشترک میان صنایع دستی و هنرهایی همچون طراحی لباس، هنرهای تجسمی، موسیقی، تئاتر و حتی سینما، امکان ارائه و عرضهای جذابتر و متنوعتر را فراهم میکند؛ این همافزایی هنری نهتنها باعث جلب توجه بیشتر مخاطبان داخلی و خارجی میشود، بلکه گردشگری فرهنگی را نیز تقویت کرده و به توسعه متقابل هر دو حوزه کمک میکند.
اجرای چنین رویدادهایی بهویژه در مناطق مستعد گردشگری ازجمله غرب ایران، میتواند ضمن ایجاد تجربهای متفاوت برای بازدیدکنندگان، زمینه صادرات غیر مستقیم صنایع دستی و معرفی گستردهتر آنها در سطح جهانی را فراهم آورد. حوزههایی نظیر مد، موسیقی، تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی از بهترین بسترها برای این همکاریها هستند و با بهرهگیری از استانداردهای رویدادآفرینی و بازاریابی نوین، میتوانند جایگاه صنایع دستی ایرانی را در فضای رقابتی بینالمللی ارتقا دهند.
* ضرورت دیجیتالسازی بازاریابی صنایع دستی غرب ایران
صنایع دستی غرب کشور با وجود تنوع کمنظیر، اصالت فرهنگی و ظرفیت زیاد ارزآوری، همچنان از فقدان زیرساختهای بازاریابی مدرن، برندسازی حرفهای و برگزاری رویدادهای استاندارد، رنج میبرد. درحالی که کشورهای رقیب توانستهاند با پیوند دادن صنایع دستی به گردشگری و استفاده از فناوریهای روز، سهم قابل توجهی از بازار جهانی را کسب کنند، رویدادها و نمایشگاههای داخلی این حوزه در ایران غالباً با استانداردهای پایین و دور از الزامات بینالمللی برگزار میشوند.
ارتقای جایگاه صنایع دستی مستلزم برنامهریزی برای برگزاری جشنوارهها و نمایشگاههایی است که نهتنها از نظر هویت بصری، سیاستگذاری و اجرا مطابق معیارهای جهانی باشند، بلکه با بهرهگیری از همکاری میان رشتهای با هنرهای دیگر، جذابیتی چندبُعدی برای مخاطبان داخلی و خارجی ایجاد کنند؛ چنین رویکردی میتواند گردشگری فرهنگی منطقه را نیز توسعه دهد و فرصتی نو برای حضور در بازارهای صادراتی فراهم آورد.
کلام آخر آنکه توسعه مهارتهای بازاریابی بینالمللی در میان هنرمندان، استفاده از مشاوران متخصص در برگزاری رویدادها، ایجاد بسترهای صادراتی و تولید محتوای حرفهای در بسترهای دیجیتال ازجمله اقداماتی است که میتواند مسیر را برای حضور پُررنگتر صنایع دستی غرب کشور در بازارهای جهانی هموار کند.

دیدگاه شما