4. دى 1391 - 16:44   |   کد مطلب: 2614
اعضای تشکیلات بهائیت در جلساتی تحت عنوان «ماکت» آموزش می‌بینند و توجیه می‌شوند که چگونه در مقابل دیگران نقش بازی کنند و جواب دهند؛ ضمن اینکه در برقراری ارتباط با خارج از فرقه، آزادی عمل ندارند.

به گزارش بهارانه به نقل از نافع ،‌ از آنجایی که تأسیس هر فرقه و مسلکی در بستر تاریخ تحت تأثیر عوامل بی‌شماری قرار دارد، پیدایش بهائیت نیز در قرن 13 هجری و در دوره قاجاریه نیز حاصل شرایطی بود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به عوامل اقتصادی، سیاسی، فکری و فرهنگی جامعه آن زمان ایران اشاره کرد.

*نگاهی به تاریخ تشکیل فرقه بهائیت

در دوران حکومت فتحعلی شاه یکی از فرقه‌های انحرافی شیعه به نام «شیخیه» به رهبری شیخ احمد احسائی اعلام وجود کرد، با این حال هنگامی که احسائی تفکرات باطل خود را اعلام کرد، با واکنش شدید علما و مراجع وقت کشور و و همچنین عتبات عالیات در عراق مواجه شد. وی درباره وجود مقدس امام عصر(عج) می‌گوید: «امام زمان(عج) در جهانی دیگر به نام هور قلیایی هست و چون جسم عنصری (خاکی) او از بین رفته، امکان رجعت با جسم عنصری را ندارد، لذا در کالبد شخص دیگری ظهور پیدا می‏کند!»

پس از فوت احسائی، فرد دیگری به نام دیگری به نام سید کاظم رشتی جانشین او شد و همان ادعاها را تکرار کرد که به زودی امام منتظر(عج) ظهور خواهد کرد! در نتیجه شاگردانش پس از مرگ او شبانه‏روز به تهجد و روزه‌داری پرداخته و آماده ظهور شدند!

*نقش انگلیس و روسیه در به وجود آوردن بهائیت

در این زمان دولت‌های استعماری روس و انگلیس که با تمام قوا در صحنه سیاسی و تصمیم‌گیری‏های کشور حضور داشتند، در این آشفته‌بازار یکی از مریدان بی‌نام و نشان سید کاظم رشتی، به نام سید علی محمد شیرازی اعلام کرد که من باب -واسطه بین امام زمان و مردم- هستم.

در آن زمان محمد شاه قاجار بر مستند حکومت بود و میرزا آغاسی صدارت کشور را بر عهده داشت، اقدام به دستگیری و حبس این مرتد کردند، نکته قابل توجه این است که به هنگام برخورد حکومت وقت با شیرازی، حمایت علنی و تلویحی سفارت روس در تهران شروع می‏شود و او موفق می‏شود که حتی دین اسلام را منسوخ و خود را پیامبر جدید معرفی کند!

علی‌محمد با هدایت سفارت روس شاگردان خود را به سایر نقاط پر جمعیت مذهبی ایران از جمله استان‌های خراسان، زنجان، آذربایجان، مازندران، یزد و همدان اعزام کرد تا هوادار جمع کنند.

در این میان خراسان، برای علی محمد با توجه به آگاهی قبلی او به روایات علایم ظهور امام عصر(عج) نقش مهمی ایفا می‌کرد، چرا که عده‏ای از هواداران خود را در خراسان، سوار بر اسب با علم‏های سیاه به قیام علیه سرداران حکومت واداشت و این اقدام را منطبق بر وجود یکی از علایم ظهور اعلام کرد تا از این طریق به افزایش هواداران خود اقدام کند!

* اقدام انقلابی امیرکیبر در مبارزه با بهائیت

حکومت وقت که از این حوادث مضطرب و نگران می‏شود، علی‌محمد باب را به تهران آورد و با علما روبه‌رو ساخت، در این جلسه او نتوانست به سؤالات علما پاسخ دهد، بنابراین توبه کرد و توبه‌نامه را امضا کرد.

حکومت پس از این واقعه او را به قلعه چهریق آذربایجان تبعید کرد، پس از اوج‌گیری اقدامات مسلحانه هواداران این فرقه و ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور با حکم علمای وقت مبنی بر ارتداد، امیرکبیر که صدر اعظم ناصر‌الدین شاه را در آن زمان بر عهده داشت، دستور اعدام باب صادر و این مرتد ملعون در  شعبان 1266 در میدان تبریز، تیر باران می‌کند.

 

بعد از اعدام باب، فعالیت بابیان و دعوای سران این فرقه انحرافی(دو برادر به نام حسینعلی نوری و یحیی) بر سر پیامبری(!) همچنان ادامه پیدا می‌کند، روسیه و ‌انگلیس در حمایت از آن‌ها وارد صحنه می‌شوند تا اینکه حکومت عثمانی به ناچار آن‌ها را به استانبول تبعید کرد، اما به دلیل ادامه بقای این فرقه، حسینعلی نوری را به عکا قلعه عکا در خاک فلسطین و یحیی صبح ازل را به قبرس تبعید می‏کند

از این پس حسینعلی نوری با اعمال نفوذ بر یاران خود در ایران به وسیله ارسال نامه‏هایی معروف به الواح و همچنین برخورداری از حمایت انگلیسی‏ها توانست یحیی ازل را از صحنه خارج و یاران خود را حفظ کند.

*مهاجرت بابیان به فلسطین اشغالی

پس از مرگ حسینعلی نوری در سال 1312 هجری‏ قمری پسرش به نام عباس افندی معروف به «عبد البهاء» با برادر دیگرش به نام محمدعلی بر سر جانشینی درگیر شد و باز استعمار انگلیس دخالت و از عباس حمایت کرد و به وی لقب SIR (سر) و مدال «نایت هود» داد.

پس از مرگ عباس افندی در سال 1340 هجری قمری به دلیل نداشتن فرزند پسر، نوه دختری او به نام شوقی افندی، جانشین شد و حمایت سیاسی دولت بریتانیا کماکان ادامه یافت.

*خانه‌ فتنه به نام بیت‌العدل در اسرائیل غاصب

شوقی افندی افرادی را منصوب کرد تا شورای مرکزی بهائیان معروف به بیت‌العدل را در شهر حیفا سرزمین فلسطین اشغالی تشکیل دهند و ریاست آن را به «چارلز میسن آمریکایی» سپرد، پس از مرگ شوقی افندی در سال 1958 به دلیل اختلافی که بین سران آمریکایی و بریتانیایی بر سر جانشینی ایجاد شد، انشقاق دیگری به وجود آمد و همسر کانادایی شوقی به نام «روحیه ماکسول» رهبری فردی را به رهبری جمعی تغییر داد تا «بیت‌العدل» نقش اساسی در رهبری این فرقه را ایفا کند.

*در فرقه بابیت چه می‌گذرد/ بهائی‌ها وادار به جاسوسی می‌شوند

در ادامه نکاتی پیرامون فعالیت فرقه‌ای بهائیت ذکر می‌شود:

- زندگی اعضا در فرقه بهائیت بر اساس قوانین و دستورات تشکیلاتی بنا می‌شود و فرمان تشکیلات در تمام زندگی آنها لازم‌الاجراست، در تشکیلات کسانی که در رأس قرار می‌گیرند، به عنوان برترین، خاص‌ترین و معصوم‌ترین افراد معرفی می‌شوند و حتی در بعضی فرقه‌‌ها جایگاه الوهیت پیدا می‌کنند!

- جمعیت بهائیت در داخل ایران بسیار اندک است، اما آن‌ها برای اینکه جمعیت خود را زیاد نشان دهند، به افراد فرقه می‌گویند که کجا باید زندگی کنند، به این ترتیب با نقشه‌ای حساب شده افراد تحت‌الامرشان را در سراسر ایران گسیل می‌دهند.

* زندگی محدود بهائی‌ها و ممنوعیت ارتباط با خارج از فرقه

- اعضا در برقراری ارتباط با خارج از فرقه، آزادی عمل ندارند، اگر با افراد خارج فرقه ارتباط داشته باشند تشکیلات به بدترین شکل با آن‌ها برخورد می‌کند تا دیگر چنین رفتاری را انجام ندهند، اعضا باید در ارتباط با افراد خارج از فرقه در یک حالت ایزوله باشند.

* جایگاه ماکت در تبلیغ فرقه بهائیت

- اعضای تشکیلات بهائیت در جلساتی تحت عنوان «ماکت» آموزش می‌بینند و توجیه می‌شوند که چگونه در مقابل دیگران نقش بازی کنند و جواب دهند، آن‌ها در این جلسات نحوه پاسخ دادن به سؤالات افراد غیر فرقه‌ای را تمرین می‌کنند، به همین دلیل پاسخ بسیاری از اعضای فرقه‌ها یک سویه، شبیه به هم و به دور از واکنش نرمال است.

برای درک بهتر فضای فرقه‌ای و ساختار تشکیلاتی بهائیت، رفتارهای تشکیلاتی این فرقه که آسیب‌های جبران ناپذیری را در ابعاد مختلف بر اعضا تحمیل کرده، با استفاده از گفت‌وگوی قربانیان فرقه به شکل ملموس‌تر نشان داده می‌شود.

* سرسپردگی کامل بهائی‌ها

- «م. ک» یکی از قربانیان فرقه که به مدت دو سال اسیر تشکیلات شده بود، درباره سرسپردگی اعضا نسبت به تشکیلات می‌گوید: «مثلاً خود «سمیع الف» مانند یک سرباز بود، او در مورد همه کارهایش از مادرش کسب تکلیف می‌کرد و هر وظیفه‌ای را که مادرش به او می‌سپرد انجام می‌داد، زیرا فرقه مانند یک پادگان است که تنها چند نفر امر و نهی می‌کنند و بقیه فقط بله قربان‌گو هستند».

* اصل در بهائیت دشمنی با مسلمانان است

- «الف. غ» می‌گوید: «اصل در بهائیت دشمنی با مسلمانان است، اما این را بیشتر به صورت تبلیغ می‌خواستند تا افراد به بهائیت گرایش پیدا کنند، اگر در تلویزیون یک روحانی نشان داده می‌شد، سریع کانال را عوض می‌کردند و کسی اجازه نداشت به آن گوش بدهد و به همه تذکر می‌دادند که از این چیزها بپرهیزند، این امر کنجکاوی مرا برانگیخت و دیدم که حرف روحانیان مفید و سازنده است، اما در بهائیت گفته می‌شود که این اسلام تمام شده و مسلمانان باید بهائی شوند و آن‌ها دشمن رو در روی اسلام هستند و دوست دارند حکومت دست خودشان باشد و همیشه گفته‌اند که ما باید کل دنیا را اداره کنیم و بهائیت فراگیر خواهد شد».

* شگرد قابلمه پارتی بهائی‌ها/ گرگی که در ظاهر گوسفند وارد خانه می‌شود

-«ع.ک» می‌گوید: آن‌ها فقط به فکر جذب مسلمانان هستند، در گذشته به اندازه امروز مصمم نبودند، ولی اخیراً برنامه‌هایی داشتند که همسایه‌های مسلمان خود را به خانه‌هایشان دعوت می‌کردند و رفته رفته به آن‌ها نزدیک می‌شدند، بهائیان اصطلاحی را در این رابطه با عنوان «قابلمه پارتی» به کار می‌بردند، یعنی امشب غذایی درست کنیم و همسایه‌ها را دعوت کنیم، پس از چند بار مهمانی دادن، بالاخره برای مدعوین سؤال پیش می‌آید که این عکسی که در خانه شماست (عکس عبدالبهاء که در خانه همه بهائیان وجود دارد) چه کسی است؟»

آن‌ها اندک اندک تبلیغات خود را شروع می‌کنند، به صورتی که اگر از یک مسلمان درباره همسایه بهائی‌اش سؤالی کنید، پاسخ می‌دهد، آدم‌های بدی نیستند، خیلی خوب هستند تا به حال اخلاق بدی از آن‌ها ندیدیم و ... که البته همه اینها ظاهر‌سازی است و محبت آن‌ها تنها برای جذب کردن افراد است.

دیدگاه شما