خاک با هنر دستان پینه بسته پیرمرد کیمیا میشود. صدای چرخ سنگی او همراه با نجوایی محلی فضای کارگاه قدیمی را پر میکند. وقتی به دستان هنرمندش او نگاه میکنی که چگونه از خاک مرده ظروف زیبای سفالی درست میکند به یاد میآوری که این مرد چگونه هر روز آثاری بر جای گذاشته که راز ماندگاریاش شده است. حضور 5 نسل در این کارگاه قدیمی حکایت از سالها تلاش هنرمندان گمنامی دارد که از خاک و گل خالق هنرهایی شدند که امروز در گوشهای از خانههای ما به یادگار مانده است.
80 سال تلاش
حکایت 8 دهه فعالیت در عرصه هنر برای پدر پیر سفال ایران با خاطرات و ناگفتههای بسیاری همراه است. کارگاه او در لالجین که بیش از 300 سال قدمت دارد امروز به مکانی تاریخی برای بازدید توریستهای داخلی و خارجی تبدیل شده است و در کنار این بازدید تماشای هنر زیبای سفالسازی که امروزه به فراموشی سپرده شده است لحظات به یادماندنی را به وجود میآورد.
عسگر علی عسگری پدر سفال ایران که 85 بهار را پشت سر گذاشته است هنوز هم مانند دوران جوانی صبح زود در کارگاه قدیمی همراه با پسر بزرگش پشت چرخ سفالسازی نشسته و با دستان هنرمندش سفالهای زیبایی را از گل خام خلق میکند. طی این سالها 50 جوان جویای نام و هنر نزد او سفالگری را آموزش دیدند و بسیاری از آنها امروز اساتید متبحری هستند که در کارگاههای خود سفالگری میکنند.
هنری متفاوت
حاج عسگر با همان زبان شیرین ترکی از دنیای سفالگری و نحوه ساخت آن و همچنین وضعیت این هنر در روزگار امروز اینگونه گفت: سفالگری هنری است که در خانواده ما نسل به نسل به ارث رسیده است و 5 پشت من همگی در این کارگاه سفالگری میکردند.
قدمت این کارگاه مربوط به 300 سال قبل است و اجداد ما همگی سفالگر بودند.
روزهای کودکی
5 ساله بودم که در کنار پدر و پدربزرگم در همین کارگاه کار میکردم. کوره را روشن میکردم تا پدرم سفالها را در آتش قرار بدهد. آن زمان مثل امروز برای روشن کردن آتش کوره نفت وجود نداشت و از خاروخاشاکی که من در بیابانهای لالجین جمع میکردم کوره را روشن میکردیم.
پدر سفال ایران اضافه میکند: با گذشت سالها سفالگری را نزد پدر و اساتیدی چون حاج عباس، استاد اسماعیل دایی و استاد غیاث علی نظری یاد گرفتم و در 10 سالگی پشت چرخ سفالگری نشستم.
نخستین سفال ساخته شده
حاج عسگر درباره نخستین سفالی که خلق کرد گفت: هیجان زیادی داشتم چون پدر و پدربزرگم بالای سرم ایستاده بودند و کارم را نظاره میکردند. گل را روی چرخ قرار دادم و با پا آن را به حرکت درآوردم.
دستانم را در میان گل بالا و پائین میکردم و هر چند لحظه یکبار نیز به پدر و پدربزرگم نگاه میکردم. وقتی کارم تمام شد لبخند آنها به من اطمینان داد که کارم را درست انجام دادهام و با موفقیت توانستم یک کوزه سفالی درست کنم.
پس از آن در کارگاه مشغول ساخت سفال شدم و بعد از لعاب دادن آنها سفالها را به مدت 24 ساعت در کوره قرار میدادیم و 24 ساعت نیز آنها را داخل مکانی قرار میدادیم تا سرد شوند.
در آن زمان سفالها را با گیاهی به نام قلیاب رنگآمیزی میکردیم و آنها را داخل کورههایی که با «ورک» که نوعی گیاه خشک بود و از آن برای حرارت کوره استفاده میکردیم قرار میدادیم تا سفال پخته شود. هنرمند برتر استان همدان که سالجاری از سوی معاون رئیسجمهور تجلیل شد از اینکه هنر سفالگری رو به فراموشی است و مردم به ظروف فلزی علاقهمند شدهاند گلهمند است. او با بیان اینکه خوردن غذا در ظروف سفالی برای سلامتی انسان مفید است گفت: در ظروف سفالی میتوان غذا را برای مدتها سالم نگه داشت.
به طور مثال اگر داخل خمچه سفالی ترشی را به مدت 5 سال نگه داریم در مزه و رنگ آن هیچ تغییری به وجود نمیآید اما اگر همین ترشی را در دبههای پلاستیکی و یا فلزی نگه داریم در کمتر از یکسال ترشی فاسد میشود.
حاج عسگر سالهاست که همراه با قربان پسر بزرگش چراغ کارگاه سفالگری را روشن نگه داشتهاند. وقتی از او درباره علیرضا پسر شهیدش سؤال کردم سکوت کرد و درحالی که بغض گلویش را گرفته بود گفت: علیرضا از دوران کودکی در این کارگاه به من کمک میکرد.
او عاشق من و مادرش بود. زمان جنگ آرام و قرار نداشت و درحالی که بیشتر از 15 سال نداشت چهار بار داوطلبانه به عنوان بسیجی به جبهه رفت. سال 1360 بود که به من گفت سرباز شده و باید به محل خدمتش که جبهه است اعزام شود.
از شنیدن این خبر شوکه شدم چون او 15 سال داشت و در این سن کسی مشمول نمیشود. وقتی موضوع را پیگیری کردم مشخص شد که با دست بردن به شناسنامه سن خودش را زیاد کرده و توانسته بود دفترچه اعزام به خدمت بگیرد.
خداحافظی پدر با پسر عاشقش
آخرینبار در همین کارگاه از من خداحافظی کرد و در عملیات کربلای چهار در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
وی که حاضر نیست خودش را بازنشسته کند ادامه داد: من اگر یک روز کار نکنم مریض میشوم. هفتهای یک کوره سفال شامل 35 عدد خمچه و 50 عدد گلدان درست میکنیم.
فوت کوزهگری
شنیدن ماجرای فوت کوزهگری از زبان پدر سفال ایران بسیار جالب است. او با بیان اینکه فوت کوزه گری مهمترین بخش ساخت سفال است گفت: ماجرای فوت کوزهگری نسل به نسل از اجداد من نقل شده و روزی که میخواستیم سفالها را لعاب بیندازیم پدرم درحالی که سفالها را فوت میکرد ماجرای فوت کوزه گری را برای من نقل کرد. در زمانهای قدیم پسر جوانی در یک کارگاه سفالگری شاگردی میکرد و در کنار استاد سفالسازی را یاد میگرفت. یکی از روزها این شاگرد که احساس میکرد به تنهایی میتواند یک کارگاه سفالسازی به راه بیندازد از استاد جدا شد و کارگاهی در نزدیکی کارگاه استاد برپا کرد اما وقتی سفالها را پس از لعاب دادن داخل کوره قرار میداد رنگ سفالها کدر میشد و به همین خاطر کسی این سفالها را از او نمیخرید.
مدتها به این شکل گذشت تا اینکه شاگرد سرافکنده نزد استاد بازگشت و از او درباره علت کدر شدن رنگ سفالها پرسید. استاد برای آنکه درس بزرگی به او بدهد شرط کرد تا یکسال در کنار او کار کند تا او بگوید اشتباه شاگرد در کجا بوده است. بعد از گذشت یکسال وقتی شاگرد از استاد خواست تا راز کدر شدن رنگ سفالها را بگوید استاد یکی از سفالها را برداشت و با فوت کردن به آن کوزه سفالی را داخل آتش قرار داد. شاگرد از تعجب دهانش باز مانده بود و متوجه شد تنها چیزی را که یاد نگرفته بود فوت کوزهگری بود.
حاج عسگر با نقل ماجرای شیرین فوت کوزهگری گفت: هنوز هم این فوت در رنگ گرفتن سفالها نقش مهمی دارد و اگر قبل از لعاب دادن به سفالها فوت نکنیم گرد و خاکی که بر روی آن است اجازه نمیدهد که داخل کوره سفالها رنگ بگیرند.
آموختن هنر نزد پدر
قربان عسگری فرزند بزرگ حاج عسگر از 10 سالگی نزد پدر هنر سفالگری را آموخت و همراه او در کارگاه قدیمی که به ثبت میراث فرهنگی رسیده است سفالگری میکند.
او با بیان اینکه برای ساخت سفال باید عاشق بود گفت: از 10 سالگی در کارگاه پدر مشغول به کار شدم و در فصل پائیز و زمستان خمچه و کوزه میسازیم و در فصل بهار و تابستان نیز کندوی عسل سفالی میسازیم. سالهای قبل از چرخ پایی برای ساخت سفال استفاده میکردیم و پدرم خاک سفالها را از بیابانهای اطراف لالجین تهیه میکرد اما با نصب دینام و برقی کردن چرخ سرعت کارمان افزایش پیدا کرده است. وی که 45 سال در کنار پدر به هنر سفالگری مشغول است با بیان سختیهای این کار گفت: ساخت سفال کار بسیار سختی است و به همین خاطر نسل امروز اشتیاق زیادی به این کار نشان نمیدهد. دوست دارم فرزندان ما نیز این هنر را که نسل به نسل از نیاکان ما به ارث رسیده است ادامه بدهند. هنری که اگر زنده بماند راز دستهای گلی و بوی خاک و اشعاری را که سالها در کارگاههای ساده سینه به سینه منتقل شده است محفوظ نگه خواهد داشت.
راز نگاه پدر سفال ایران آمیخته از روشنایی آب و سبکی خاک است. این مرد سالهاست که روشنایی را به عطر خاک پیوند زده و آتش عشق بزرگ هنر را زنده نگه داشته است.
دیدگاه شما