13. تير 1392 - 3:36   |   کد مطلب: 4908
اول- یکی از مهم‌ترین مسائلی که حسن روحانی با آن مواجه خواهد بود این است که نسبت خود را با پدیده‌ای به نام چپ روشن کند. آنچه من در اینجا چپ نامیده‌ام در واقع سرجمع کسانی است که به طور سنتی خود را اصلاح‌طلب دوم‌خردادی می‌نامیده‌اند با آنها که در سال 88 فتنه نام گرفتند.

چپ اکنون ادعا می‌کند انتخابات 24 خرداد را برده است. خواهیم دید این ادعا را تا چه حد می‌توان جدی گرفت اما این مساله اصلی نیست. مساله اصلی این است که حسن روحانی به عنوان برنده انتخابات 24 خرداد، خود چه فهمی از این مساله دارد و چپ را چگونه تحلیل می‌کند. چپ اکنون در 4 حوزه مدعی است:

1ـ چپ خود را برنده فضای سیاسی می‌داند و نتیجه می‌گیرد این امر محصول تفوق گفتمانی است که در حوزه اجتماعی پیدا کرده است. جریان چپ ادعا می‌کند در حوزه سیاسی برنده شده چون پیش‌تر در حوزه اجتماعی برنده شده است.

2ـ چپ مایل به بازگشت به ساختار نظام است ولی هنوز خود درک درستی از این مساله ندارد که این بازگشت به معنای تبدیل شدن به بخشی از سختار سیاسی نظام است یا اینکه بناست با استفاده از امکانات دولت دوباره بساط اپوزیسیونیسم در دولت پهن شود؟

3ـ چپ ادعا می‌کند حسن روحانی انتخابات 24 خرداد را برده است چون خود تبدیل به یک چهره اصلاح‌طلب شد و چون اصلاح‌طلبان از او حمایت کردند.

4ـ چپ ظاهرا مایل است گذشته خود را تکرار کند و معتقد، مصر و مدعی است این تکرار به دست حسن روحانی رخ خواهد داد.

درخشان‌ترین گذشته چپ آنطور که خودشان می‌گویند دوران دوم خرداد است بنابراین از دید آنها ایده‌آل دولت یازدهم این است که بدل به دوم خرداد دوم شود. چپ می‌گوید دولت روحانی جز این گزینه‌ای ندارد و پس‌پرده نسخه‌ای هم آماده کرده است در این باره که چگونه می‌توان دوم خردادی دیگر خلق کرد.

دوم: آیا جریان چپ برنده انتخابات 24 خرداد بوده است. 2 طیف از تحلیل‌ها درباره نتیجه انتخابات 24 خرداد وجود دارد که هر دو عمیقا گمراه‌کننده است. یک تحلیل این است که گفته شود روحانی رای آورد چون اصولگرا بود. اگرچه تبار سیاسی حسن روحانی به جریان راست نزدیک‌تر است تا چپ ولی تا آنجا که معیار تمییز اصولگرایی از غیر اصولگرایی وقایع سال 88 است روحانی را به معنای مرسوم کلمه نمی‌توان اصولگرا دانست. در واقع به عقیده من جریان اصولگرا نیازی هم ندارد که اصرار کند روحانی اصولگراست چرا که اساسا در انتخابات 24 خرداد به روحانی نباخته است که حالا برای تولید اعتماد به نفس ضرورتی به اصولگرا جا زدن او باشد. اصولگرایان در 24 خرداد اولا به خودشان باختند و ثانیا به میراثی که احمدی‌نژاد به جا گذاشته بود. به خودشان باختند چون نتوانستند در زمان درست تکلیف خود را تشخیص بدهند و توفیق عمل به آن را پیدا کنند (و با این حال بیش از 45 درصد رای آوردند) و به احمدی‌نژاد باختند چون عملا در تبدیل شدن به منتقدان صریح کارنامه او کاهلی کردند (و در مواردی اصرار کردند که ما ادامه احمدی‌نژاد یا یک احمدی‌نژاد جدید هستیم.) بنابراین روحانی اصولگرا نیست و ما اصولگرایان انتخابات 24 خرداد را باخته‌ایم. اما آیا معنای این سخن که روحانی اصولگرا نیست این است که روحانی اصلاح‌طلب به مفهوم دوم خردادی کلمه یا جزو همفکران سازمان مجاهدین، حزب مشارکت و مجمع روحانیون است؟ خود او می‌گوید چنین نیست، مردم هم‌چنین شناختی از او ندارند و اصلاح‌طلبان هم اخیرا این نغمه را ساز کرده‌اند که روحانی از ما نیست و هرلحظه ممکن است از دست در برود. حدود 18 میلیون رای روحانی در این کشور رای چپ نیست. چپ هرگز این مقدار رای نداشته و امروز هم ندارد. این رای، رای به توقف وضع موجود بود و البته اصلاح‌طلبان در اینکه جامعه متقاعد شود روحانی مهم‌ترین کسی است که جدی‌ترین مرزبندی را با وضع موجود دارد نقش ایفا کردند. چپ نمی‌تواند رأیی را که احمدی‌نژاد و برخی اصولگرایان برای روحانی جور کردند به نام خود بزند چرا که اگر اینطور بود معنا نداشت که گزینه‌ای مانند عارف را که به همه معانی ممکن اصلاح‌طلب خالص‌تری است کنار بگذارد و به گزینه‌ای متوسل شود که اکنون باید صبح تا شب نقشه بکشند که چگونه از فاصله‌گیری روز‌افزون او با خودشان جلوگیری کند.

سوم: پروژه تبدیل کردن 24 خرداد به دوم خرداد دوم ابعاد مهمی دارد که الیت امنیتی و سیاسی جریان اصلاحات (و فتنه در پس و پشت آن) اکنون با جدیت در حال پیگیری آن است. چند نکته مهم در اینجا هست:

1ـ برای چپ ظاهرا چندان مهم نیست که در دولت روحانی پست‌های حساس بگیرد، مهم‌تر برای صحنه‌گردانان امنیتی این جریان این است که بتواند زیر عبای شیخ سامان سیاسی خود را احیا کنند. منظور از احیای سازمان سیاسی چپ اولا به صحنه بازگرداندن دوباره کادرهای ارشد، ثانیا بازگشایی احزاب و ثالثا احیای زیر‌ساخت‌های رسانه‌ای و مطبوعاتی است. چپ تصور می‌کند اگر روحانی صرفا فضای کافی برای انجام این عملیات را در اختیارش قرار بدهد، به خواسته اصلی خود رسیده است. چپ تصور می‌کند اگر بتواند سازمان کار سیاسی خود را دوباره احیا کند خواهد توانست ظرف 4 سال آینده دولت را از روحانی بگیرد. برای چپ، روحانی ابزار گذار و لذا یک رئیس‌جمهور یک دوره‌ای است.

2ـ برنامه کار چپ در دولت روحانی دوم خردادیزه کردن گفتمان دولت او است. هیچ نشانه‌ای از اینکه سران این جریان در مذاکرات خود با حسن روحانی علاقه‌ای به حل مشکلات اقتصادی کشور داشته یا پیگیر برنامه‌هایی ویژه در این حوزه باشند وجود ندارد. چپ اکنون به این می‌اندیشد که چگونه می‌تواند گفتمان حسن روحانی را به گفتمان خود نزدیک کند. برای این کار تمرکز چپ روی گرفتن پست‌های حساس غیراقتصادی در کابینه روحانی بویژه در حوزه‌های اطلاعات، ارشاد، علوم و کشور است. نشانه‌هایی هست که تا امروز سران چپ جز درباره این حوزه‌ها با روحانی مذاکره نکرده‌اند. گذشته از اینکه چپ می‌خواهد فضای امنیتی را روی خود سبک کند، این نوع مواجهه با دولت حسن روحانی معنایی جز این ندارد که از دید چپ ایده‌آل روحانی این است که تبدیل به یک خاتمی دیگر شود. برای این منظور روحانی از جانب چپ برای تمرکز روی حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی، بازگرداندن الیت چپ به وزارت اطلاعات، چیدن نیروهای چپ در بدنه استانداری‌ها و فرمانداری‌ها و در نهایت آغاز درگیری‌های ساختاری و گفتمانی با نظام تحت فشار قرار خواهد گرفت و هر چه در این حوزه عمیق‌تر شود از اولویت شماره یک خودرو دولتش که ایجاد ثبات و سپس بهبود اقتصادی است فاصله می‌گیرد و به این ترتیب پشتوانه اجتماعی خود را –که گفتیم درصد محدودی از آن متعلق به چپ است- به سرعت از دست خواهد داد. روحانی بزودی در معرض این پرسش بزرگ قرار خواهد گرفت که میان مطالبات ضد‌ساختاری چپ و مطالبه فزاینده اجتماعی درباره حل مشکلات اقتصادی کدام را بر دیگری ترجیح خواهد داد.

دیدگاه شما