به گزارش بهارانه، شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از نکات پرس گزارش داد:محمد هاشمی در گفتگویی ۲۶ بهمن ۱۳۸۷ با ویژهنامه حضور به رابطه صداوسیمای دوران تحت مدیریتش با بیت رهبری و شخص امام(ره) اشاره و خاطرات بسیار جالبی از آن روزها عنوان کرد.
وی که در تاریخ گفتگو با بهروز افخمی ـ مدیر شبکه دوم سیما در دوران محمد هاشمی ـ سخن میگفت در خصوص رابطه خود با امام(ره) با اشاره به دیدارهایی منظم و گاه هفتگی و 10 روز یکبار گفت: در اخبار شعارهای مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی و مرگ بر منافقین و صدام پخش میشد. یک شب شعار مرگ بر شوروی حذف شده بود پرسوجو کردم گفتند از بیت امام گفتند این شعار حذف شود. احمد آقا از بیت تماس گرفت و گفت امام(ره) شما را کار دارد. امام پرسید چه کسی گفته این شعار را حذف کنید و من هم گفتم. امام عصبانی شدند و اعضای بیت را صدا کردند. همه در رفتند و هیچکس خدمت ایشان نرسید. بعد به من فرمودند که از این به بعد اگر چیزی از قول من گفتند بیا از خود من بپرس.
وی در ادامه به بیان برخی خاطرات دوران مدیریتش اشاره میکند و میگوید: سالگرد امیرکبیر بود و هیچ برنامهای برای پخش نداشتیم. گفتیم از سریال صاحب قران یک ساعت تدوین کنند و پخش کنند. آخرین صحنه این فیلم گریه کردن زن امیرکبیر که خانم فخری خوروش آن را بازی میکرد، بود که با آرایش غلیظی تمام صفحه تلویزیون را میگرفت و گریه میکرد. این پخش شد فردایش امام تماس گرفتند و گفتند این چه چیزی بود که دیشب پخش کردی؟ کی زن امیرکبیر اینگونه بوده؟ این کارها چیست که انجام میدهید...
محمد هاشمی در خصوص جنجال یک برنامه رادیویی در خصوص اوشین هم میگوید: رادیو به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) یک مصاحبهای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش میکردیم. از دختر خانمی میپرسند الگوی شما کیست؟ میگوید اوشین. گوینده میگوید الگوی شما باید حضرت زهرا(س) باشد چرا اوشین؟ میگوید: حضرت زهرا(س) مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی میخواهیم... برنامه زنده بود و آقای جعفری جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود.
وی در همین زمینه ادامه میدهد: امام به آقای میرعماد دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا(س) بود. آقای میرعماد احکامی صادر کرد. شش هفت نفر محکوم شدند. از 5سال انفصال تا شلاق. اما حکم اعدام به کسی ندادند. من به میرعماد زنگ زدم سراغ بچهها را گرفتم. گفت دفتر من هستند و میخواهم بفرستم زندان قصر. گفتم نفرست تا من خبر دهم. نامهای نوشتم به امام و... میرعماد زنگ زد و گفت دیگر نمیتوانم نگهشان دارم. فرستادشان زندان قصر. من زنگ زدم به مدیر زندان و گفتم داخل بند نفرستنشان و سرشان را هم نتراشند. رفتم خدمت امام و گفتم من مقصرم. من مسئول صداوسیما هستم اگر اینها را مجازات کنید دیگر در صداوسیما سنگ روی سنگ بند نمیشود و من نمیتوانم آنجا را اداره کنم. خواهش میکنم شما مرا مجازات کنید. امام گفت بنویس، من آنها را عفو میکنم. گفتم نوشتم. نامه را خدمت امام دادم. همانجا به آقای موسوی اردبیلی نوشتند که من اینها را عفو کردم. شما آنها را رها کنید. خودم غذا گرفتم و رفتم زندان...
وی در خصوص فشارها برای پخش موسیقی از صداوسیما هم اینگونه گفت: در نماز جمعه مرا تکفیر میکردند که تو موسیقی پخش میکنی و میگویی کارهایت بر حسب نظر امام است. بگو در کجای تحریرالوسیله آمده است. در تحریرالوسیله هیچکدام از اینها مورد قبول نیست. فردای آن روز من رفتم خدمت امام. گفتم آقای گیلانی عضو فقهای شورای نگهبان آمده مرا به استناد تحریرالوسیله تکفیر میکند. من هیچ پاسخی ندارم. شما اگر این نوع موسیقی که ما پخش میکنیم، حرام میدانید بگویید. من که نمیخواهم آخرتم را برای دنیای دیگران بفروشم. امام گفتند من برخی چیزهایی که در تحریرالوسیله گفتم الان قبول ندارم. نامهای خطاب به من بنویس من جواب آن را میدهم. امام در جواب نامه من نوشتند: خلاف در صداوسیما به طور نادر دیده میشود. اما دو نکته را من باید تذکر بدهم: اول اینکه اجنبی گریم نکند و دوم بیننده از روی شهوت نظر نکند.
وی در توضیح اجنبی گریم نکند، مثال ظریف و هوشمندانه امام را یادآوری میکند و میگوید: منظور امام این بود که چرا زنها را مردها گریم میکنند و میگفتند: شما بعد از پایان برنامهها مینویسید چه کسی چه کاری انجام داده است. گاهی دیدهام اسم گریمور مرد و زن را نمیآورید اما بازیگر مرد و زن دارید. من تذکر دادم اگر اجنبی گریم میکند، این کار را نکند.
بنا براین گزارش وی در خصوص پخش سریال اشک تمساح نیز اینگونه گفت: ما دو سریال 12 قسمتی طراحی کرده بودیم. در بخش اول موضوع لیبرالها بودند و زنان هم سر برهنه در یک اتاق بازی میکردند. سریال جنجال برانگیز شد. چون به شاه هم میپرداخت. خیلیها مخالفت کردند در نماز جمعه پلاکارد میزدند که اشک تمساح اشک مومنین را درآورد. یک شب آقای انصاری از دفتر امام زنگ زد و گفت امام گفتند امشب قسمت آخر اشک تمساح پخش میشود یا نه. قرار بود قسمت نهم پخش شود. من گفتم نه. سریال 12 قسمت است. انصاری گفت انگار میخواهند آن را جمع کنند. زنگ زدم مدیر پخش گفت بله. آقای جنتی دستور داده که چهار قسمت آخر را یکی کنیم و... زنگ زدم دفتر امام و قضیه را گفتم. امام گفتند چرا؟ گفتم دلیلش مخالفت شورای سرپرستی صداوسیماست. امام فرمودند شما اطلاعیه بدهید و بگویید سریال ادامه دارد. بعد در اطلاعیه این مطلبی را که من میگویم بنویسید: از خبرگانی سوال شد گفتند که ممکن است در تهیه این سریال خلاف شرع واقع شده باشد اما پخش سریال خلاف شرع نیست.
من هم اطلاعیه را نوشتم و اعلام کردم که سریال پخش شود و 12 قسمت دوم آن هم تولید میشود. اطلاعیه بعد از پایان سریال پخش شد. فردای آن روز شورای سرپرستی مرا احضار کردند که چرا این اطلاعیه را پخش کردی؟ گفتم شورا از من مشورت خواست برای اعلام قسمت پایانی آن هم در قسمت نهم که من برای پخش اطلاعیه مشورت کنم؟ گفتند خب این خبره تو کی بوده که گفته اشکال شرعی نداره؟ من را مسخره کردند. یکی گفت که این خبره را از آمریکا آورده است.
خلاصه ما را دست انداختند. من سکوت کرده بودم خوب که مسخره کردند گفتم اگر اصرار دارید معرفی کنم. گفتند بگو. گفتم این جمله را امام به من گفتند. رنگ اینها مثل گچ شد. گفتند بیخود میگویی. گفتم اگر میخواهید همین الان زنگ بزنم دفتر امام و جلوی خودتان بپرسم.
دیدگاه شما