16. مرداد 1394 - 8:59   |   کد مطلب: 11991
اصلاح طلبان بر این باورند که باید شرایطی را فراهم آورند که از قدرت چانه زنی دولت برای تائید و یا رد صلاحیت ها بهره گیری کنند و دولت نیز معتقد است با توجه به نیاز اصلاح طلبان به دولت در خصوص انتخابات مجلس اصلاح طلبان می بایست به محوریت اعتدال تن دهند.

به گزارش بهارانه به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانارصد فعالیت های اصلاح طلبان نشان می دهد آنان در اولین گام، 6 سال پس از فتنه 88  نسبت به ایده آل گرایی چند سال اخیر وارد فاز واقع گرایی سیاسی شده و دریافته اند که هیچ مسیری جز از طریق «انتخابات و حضور در نهادهای قدرت»، «بسیج اجتماعی»  و « لابی با شبکه های مختلف حاکمیت » برای گذار مسالمت آمیز و تحقق اهدافشان ندارند. چیزی که گاهی از آن به عنوان«بهبودی خواهی» نام برده اند و بعضا نیز آن را «خلق قدرت اجتماعی» می نامند.

از این رو واکاوی راهبردهای اصلاح طلبان به عنوان یکی از جریان های سیاسی فعال در کشور، برای انتخابات آتی مجلس و خبرگان، موضوع این بررسی را تشکیل می دهد.

مهمترین نقاط آسیب و چالش های اصلاح طلبان، راهکارهای آنها برای غلبه بر این چالش ها و میزان موفقیت احتمالی این راهکارها و در نهایت هدف گذاری آنها برای ترکیب مجلس دهم و خبرگان پنجم از جمله سرفصل های اصلی این بحث است.

1. اولین راهبرد: حضور در انتخابات و کنار گذاشتن ایده قهر یا تحریم انتخابات

در انتخابات مجلس هفتم، راهبرد اصلاح طلبان در مواجهه با مسئله ردصلاحیت چهره های ساختارشکن آنها، پس از اعتراض و تحصن "راهبرد عدم شرکت و تحریم انتخابات" بود که به شکست انجامید.

اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم، با درس آموزی از شکست قبلی، ذیل راهبرد "شرکت با مهره های سفید" با پرچم خاتمی (تحت عنوان یاران خاتمی) به میدان آمدند که با ناشناخته بودن اغلب کاندیداها (طبق استراتژی کاندیدهای سفید) با سردی و بی میلی اجتماعی مواجه شده و باز هم دچار عدم موفقیت شدند.

انتخابات مجلس نهم، معرکه چند دستگی دیگری بود که با تحریم در فضای پس از فتنه 88  و شرکت خاموش برخی دیگر از آنها، بیش از هر چیز تفرقه حزبی اصلاحات رخ نمود و مجددا راهبردهای سیاسی آنها ناکام ماند.

رصد رویکردهای اصلاح طلبان در ماه های گذشته نشان می دهد، آنها برای هر دو انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم، استراتژی قهر و تحریم را کنار گذاشته اند، با هیاهو و سر و صدا خواهند آمد و با اقدامات عملی و فعالیت های رسانه ای خود برای پیروزی حداکثری در انتخابات آتی تلاش خواهند کرد.

آنها همچون انتخابات مجلس هشتم، همچنان با پرچمداری رهبر و سرمایه معنوی خود، خاتمی برنامه ریزی کرده اند با این تفاوت که برخلاف فضای دولت نهم، این بار، بر همکاری دولت اعتدال، حسابی ویژه باز کرده اند.

واقعیت امر این است که اصلاح طلبان تا همین جای کار و در دولت یازدهم تاکید و تصریح دارند که می بایست از موقعیت دولت روحانی برای عادی سازی فعالیت های خود و سفید نمایی از تلاش های گذشته شان بهره برداری کرده و از جانب دگر بکوشند که با تمهیدات لازم و بهره گیری از رخنه ها و روزنه ها حاکمیت را راضی به بازی سیاسی خویش در چهره و قالب های جدید بنمایند.

2. چالش های درونی و بیرونی اصلاح طلبان و تاکتیک های آنها

اردوگاه اصلاحات پس از تیرماه 84  تاکنون در چالش ها و آسیب های متعددی دست و پا میزند که این چالش ها از جمله علل عدم موفقیت های این جریان از آن زمان به بعد بوده است. چالش هایی که البته ریشه در سالهای قدرت این جریان دارد.

1-2) فرسودگی گفتمانی

رنگ باختن تدریجی گفتمان اصلاح طلبی در سایه دولت اعتدال، اولین نقطه آسیب اصلاح طلبان است. اشباع شدن جامعه از ایده های کهنه دموکراسی و آزادی و...که با شعارهای مبارزه با گشت ارشاد و... در فضای عمومی شناخته می شود، به حد اشباع رسیده است و به نظر نمی رسد بتواند تحرک و موج های جدیدی همچون چند انتخابات گذشته به همراه داشته باشد. به خصوص با توجه به اینکه این شعارها با شعارهای روحانی همپوشانی داشته و پایگاه اجتماعی خواهان این شعارها، به نوعی بی حسی و تکرار در این شعارها رسیده است.

از دیگر سو بررسی نظرات  برخی از تئوریسین های این جریان نشان می دهد که غلطیدن تام و عام در تئوری های  غربی که بعضا از نگاه آنان شانه به سکولاریسم نیز می زند موجب شده که آنان از «نو اصلاح گرایی» سخن به میان آورند.

ایجاد دوقطبی بین اصلاح طلبان و اعتدال گرایان با اصولگرایان و چهره های سرشناس آنها دیگر تاکتیک آنها برای القای هر چه بیشتر حزب گرایی در این مجلس تعیین کننده است.

به طور مشخص در این زمینه محمد رضا تاجیک  از دلمشغولی های این روزهای خود گفته که « من این روزها سخت دل مشغول تئوریزه کردن نوعی «نو اصلاح گرایی» هستم. این روزها بسیاری از خود می‌پرسند نیروهای اصلاح‌طلبان اکنون در کدام مرحله سیاسی قرار دارند؟ اقتضای نظری و عملی این مرحله چیست؟ ... در مسیر یافتن پاسخی برای این پرسش‌ها عجالتا به این نتیجه رسیده‌ام که صرفا...می‌توان در پرتو «تحلیل مشخص از شرایط مشخص ذهنی و عینی، داخلی و خارجی» به پیرایش و آرایش گفتمان خود همت گمارد و گامی به پیش در جهت تحقق اهداف و آرمانهای اصلاحی برداشت... در اثر همین تامل همچنین به این نتیجه رسیده‌ام که عبور از سر بی‌مهری و بی‌اعتنایی از توجه به مرحله عمل سیاسی و اقتضائات و استلزامات آن اولا ریشه در این انگاره دارد که سیاست و کنش‌های سیاسی بر یک الگوی از پیش حاضر و آماده تحویل بنا شده‌اند و تبع پیروی از مشی و منش مشخص و ثابت سیاسی حزبی و جناحی، رمز موفقیت یک جریان است. ثانیا بر نوعی فقدان تحلیل مشخص از شرایط مشخص استوار است و ثالثا نشان از نوعی عمل زدگی و روتین زدگی دارد... چهارمین دلیل، دلالت بر نوعی قدرت زدگی (قدرت به مثابه هدف) دارد ...».

ماجرای این نو اصلاح طلبی در این میان اما سر درازی پیدا کرده و نشان می دهد که اصلاح طلبان حتی در فهم ضرورت پایه کنش ها و راهبردهای خود نیز مفاهمه ندارند چرا که حجاریان در چارچوب بحثی که تاجیک مطرح می کند، اصلاح طلبی را ادامه مشروطه خواهی! قلمداد و تصریح می کند که«اصلاح‌طلبی برای اصلاح جا دارد نه برای نو شدن... معتقدم اصلاح‌طلبی ادامه مشروطه خواهی است. ببینید مشروطه خواهی چه می‌خواست، مشروطه‌خواهان دنبال عدالتخانه بودند، دنبال اصلاحات اساسی و رفع تبعیض بودند. اینها شعارهای مشروطه بود. به نوعی می‌توان گفت اصلاح‌طلبی نو، مشروطه‌خواهی است پس اینطور نیست بگوییم نو اصلاح‌طلبی بلکه باید بگوییم اصلاح‌طلبی نو به نحوی مشروطه خواهی است».

راهکار: فعالیت های رسانه ای و نوسازی شعارها و مولفه های گفتمانی

اما بررسی ها نشان می دهد علی رغم حتی برخی از اختلافات در حوزه مفاهیم اصلاح طلبان به مدلی حداقلی برای فعالیت های آتی خود دست یافته اند. دقیقا از همین روست که برجسته سازی مسائل مدنی (به عنوان پوششی برای فعالیتهای سیاسی) مثلا در حوزه های محیط زیست، منابع طبیعی و... از دیگر استراتژی های کلیدی اصلاح طلبان برای انتخابات آتی است که در ماه های گذشته به انحای مختلف، مورد استفاده قرار گرفته است. اصلاح طلبان برای غلبه بر این چالش، به شعارهایی با پوشش غیرسیاسی همچون مطالبات صنفی (معلمان، کارگران، پرستاران، رانندگان اتوبوس واحد و...)، برجسته سازی معضلات اجتماعی (کودکان کار، زنان بی خانمان، و...)، سوژه های جدید فرهنگی همچون ورود زنان به ورزشگاه یا لغو چند کنسرت و... یا شعارهایی در حفاظت از محیط زیست و حقوق حیوانات و ... روی آورده اند. شعارهایی که البته در ماه های گذشته، با همراهی رسانه های اپوزیسیون به تست کردن موردی آنها برای به خیابان کشیدن پرداخته اند.

تاکتیک دیگری که اصلاح طلبان برای غلبه بر این ضعف گفتمانی تهیه دیده اند، سردست گرفتن شعار «مبارزه با فساد» است. اگرچه پرونده اصلاح طلبان و نیز اعتدال گرایان خود آغشته به تخلفات و مفاسد اقتصادی است اما آنها تلاش میکنند فرسودگی گفتمانی خود را با این شعارهای عینی و ملموس، جبران کنند.

اصلاح طلبان همچنین با ترویج کلیدواژه هایی چون «آزادی گروه های سیاسی»، «حضور همه احزاب و گروه هاـ، «صیانت از حقوق و رای مردم (ذیل عناوینی چون استراتژی «حق الناس!» که به ویژه توسط هاشمی رفسنجانی دنبال می شود)، مقابله با نظارت استصوابی و... درصدد ذائقه سازی برای توده های مردم و هر چه حساستر کردن طبقات و اقشار متمایل به خود بویژه طبقه متوسط شهری که مطالبات اقتصادی کمتری دارند، بر می آیند.

همچنین با مفهوم سازی هایی همچون «مذاکره ملی»، «گفتگوی ملی» ، «آشتی ملی»، اعتدال و میانه روی، «توسعه به عنوان گفتمان عصر پساهسته ایـ و... به مطالبه سازی برای مصادیقی چون جلب حمایت حداکثری دولت در مواردی چون رفع حصر سران فتنه و گسترش فعالیت رسانه ای خاتمی و... اقدام خواهند کرد.

افزون بر آن، حمایت از دولت و بهره برداری از موفقیتهای آن علی الخصوص در عرصه سیاست خارجی نیز تاکتیک دیگر اصلاح طلبان برای افزایش رای آوری است.

تغییر در مواضع تند اصلاح طلبی پیشین برای جذب حداکثری، تاکید بر بهره گیری از زنان و جوانان و حتی اقلیت های قومی و مذهبی، و القای پیروزی قطعی در انتخابات آتی از دیگر استراتژی های انتخاباتی اصلاح طلبان است.

همچنین به دلیل نزدیکی نهاد اجرایی انتخابات آتی به اصلاح طلبان بیش از آنکه بر ادعاهایی چون تخلف و تقلب بپردازند، بر موضوع «ردصلاحیت»  متمرکز خواهند شد.         

2-2) تک روی و تشتت درون گروهی

اختلافات درون گروهی اصلاح طلبان با یکدیگر یکی دیگر از چالش های مهم اردوگاه اصلاح است که با وجود تمامی تلاشها برای کتمان و سانسور آن، به حدی این اختلافات و چندگانگی ها، فاحش و شدید است که گاه منجر به اعتراض و تصادم جریان های اصلاح طلب  با یکدیگر در صحنه عمل می شود.

تک روی برخی کاندیداها و همچنین احزاب اصلاح طلب و رقابت برای سرلیستی یا هدایت گروه های اصلاح طلب دیگر چالش درونی این جریان سیاسی است.

حزب کارگزاران، احزاب افراطی لغو مجوز شده همچون مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، حامیان عارف، سبزها و... از  مهمترین کانون های اختلاف انگیز این جناح هستند که همواره با راهبردها و تاکتیک های خود، منشا دلخوری های سیاسی درونی بوده اند.

اختلافات بین سه شورای هماهنگی، راهبردی، مشورتی و نظرات متفاوت افراد در مورد این شوراها از دیگر آفتهای درونی این جریان است.

شوراسازی و مکانیسم اجماع به عنوان شیوه تعامل درون گروهی اصلاح طلبان

اجماع سازی، وفاق و ائتلاف حداکثری رویای بزرگ اصلاح طلبها برای انسجام درونی در انتخابات آتی است.

نزدیک کردن طیف های مختلف اصلاح طلب، اعم از نیروهای شورای هماهنگی، احزاب اصلاح طلب، مجموعه هواداران آقای هاشمی و نیز دولت، و حتی ائتلاف با اصولگرایان مذبذب،  راهبرد اصلی اصلاح طلبان برای انتخابات آتی است که در واقع تکرار راهبرد سال 92 است.

همچنین در وضعیت فعلی، بین سران متعدد این جریان، خاتمی، روحانی، هاشمی، موسوی خوئینی ها، سیدحسن خمینی و.. رقابتی پنهان وجود دارد اما به نظر می رسد همچون گذشته، آنها همچنان بر خاتمی به عنوان فصل الخطاب خود گردن خواهند نهاد و تمامی تلاش خود را برای لیستی واحد در شهرهای بزرگ به کار خواهند بست.

شوراسازی نیز که راهکار اصلاحات برای پنهان کردن اختلافات درونی است، راهکاری نافرجام و ناموفق بوده است. وجود احزاب متعدد، شوراها و جبهه های مختلفی که به طور موازی با یکدیگر در حال فعالیت هستند، آنها را به جزیره های متروکه ای تبدیل می کند که در هر یک از آنها پرچمی به سویی می وزد. اختلاف در اجماع برای تعیین مصادیق مسئولیت های مهم مانند رئیس مجلس و... از جمله تبعات این تشتت است.

3-2) عدم مرزبندی با جریان فتنه و رفتارهای «برنظام»

ارتباط با جریان فتنه و علقه عملیاتی برخی اصلاح طلبان به این جریان حتی پس از رفتارهای براندازانه آن از دیگر آسیب های مبتلابه جریان اصلاح طلب است. اصلاح طلبان پس از چندین سال، هنوز نتوانسته اند شکست خود در انتخابات 88 را رسما بپذیرند و یا رفتار غیرقانونی و غیردموکراتیک بازندگان انتخابات را هضم و توجیه و یا علنا رد کنند. این تردید و دودلی هم مواضع متناقض آنان در پذیرش و فعالیت ذیل قواعد نظام سیاسی کشور را به چالش می کشد و هم در اذهان عمومی، آنها را با نوعی ریاکاری و یا ترس حزبی تصویر می کند.

در این بخش شاید بتوان اصلاح طلبان را به سه طیف تقسیم کرد.طیف اول کسانی بودند که با شدت گرفتن فتنه بنا بر ملاحظات و تمهیدات سیاسی، ادامه همراهی با فتنه را عملی ندانسته و بر ضرورت دوری از لشکرکشی های خیابانی تاکید کردند.طیف دوم نیز کسانی هستند که همچنان بر فتنه 88 تاکید و ابرام داشته و حتی نظام را به فتنه انگیزی علیه انقلاب و اصلاح طلبان متهم می کنند.طیف سوم اما کسانی هستند که بر ضرورت پذیرش ساختار موجود تاکید کرده و با تصریح بر شکل دهی به "هویت برنامه دار" می گویند که برای "فعال سازی بدنه اجتماعی" خود باید از تردید بیرون آمده و برای موفقیت اصول زیر را مورد تاکید قرار دهند:

1- با تصورات منسوخ و قدیمی به منبع قدرت تازه نخواهیم رسید.

2- جست‌ و جو در هزارتو، بی‌خطرتر از ماندن در جایگاه بدون قدرت است.

3- تغییرات کوچک اولیه کمک می‌کند خود را با تغییرات بزرگ‌تری که از راه می‌رسند، انطباق دهیم.

4- بهترین راه تغییر دادن خود، عبارت از خندیدن به حماقت‌ها و اشتباهات خواهد بود.

5- مسائل و موضوعات را بیش از حد پیچیده نکرده و با تصورات توام با ‌ترس و وحشت، خود را آشفته و سرگردان نکنیم.(تعابیر محمدرضا تاجیک)

4-2) تعارضات تئوریک و عملی در نسبت با دولت

اصلاح طلبان بدین منظور با فشار و همکاری (توامان) با دولت روحانی، تلاش میکنند از جایگاه دولت و رئیس جمهور برای پیشبرد اهداف خود بهره بگیرند

 

این چندگانگی، البته در نحوه تعامل و رفتار با دولت نیز در میان آنها به چشم می خورد. آنها هنوز نتوانسته اند به موضع گیری مشخصی در قبال دولت دست یابند. از سویی ادعای حمایت از دولت و خودی بودن دولت بنفش را دارند و از سویی، مرتبا دولت را برای تحقق مطالبات ساختارشکنانه خویش تحت فشار، عتاب و خطاب و یا توبیخ قرار می دهند. طیفی از کنش ها اعم از حمایت تام، انتقاد مخفی، حمایت مطالبه محور، شراکت در موفقیتها و... در طول این بیست و پنج ماه از سوی اصلاح طلبان در تعامل با دولت ارائه شده که نوعی سردرگمی درونی این جبهه را می رساند.

بررسی فهرست نسبتا دقیق تر از فعالیت های سیاسی- رسانه ای اصلاح طلبان در برابر دولت مبتنی بر گزاره های زیر بوده است:

- تمایز میان اصلاحات و اعتدال  

- نفی گفتمان بودن جریان اعتدال

- بی پایگاه و عقبه خواندن دولت روحانی و پیش بینی افول زودهنگام

- ارسال سیگنال مبنی بر حمایت مشروط از دولت  

- انتقاد از سیستم رسانه ای دولت و تلاش برای رادیکال ساختن آن 

- تلاش برای قرارگرفتن توسعه سیاسی اصلاح طلبانه در دستور کار دولت روحانی    

- عدم همراهی «اعتدال- اصلاحات» در حوزه سیاست داخلی         

- هشدار به دولت و زیر سوال بردن پایگاه اجتماعی دولت  

-  تاکید بر جریان سوم نبودن اعتدال        

- تاکید بر پروژه بودن روحانی و دولت یازدهم و شبیه سازی آن با دولت دوم هاشمی

شیوه تعامل اصلاح طلبان با دولت در انتخابات آتی

گرچه بخشی از دولت به ویژه بدنه اجرایی وزارت کشور، مضمون نگرانی و دلواپسی اصلاح طلبان است اما اصلاح طلبان تمامی تلاش خود را برای چسبیدن به دولت و همدرد نمایاندن بنفش ها با اردوگاه خود به کار بسته اند. آنها چنین وانمود می کنند که رقیب (و حتی دشمن اصلی ) آنها مشترک است و هر دو طیف، مشمول ردصلاحیت شورای نگهبان خواهند بود. از این طریق، آنها سعی می کنند در مواجهه خود با شورای نگهبان، دولت و حتی شخص روحانی را جلو بیندازند و دولت را وادار به ریل گذاری برای حضور خود کنند.

به تعبیر دیگر می توان گفت که شب قدر اصلاح طلبان و دولتی ها و نیز پایان ماه عسل قطعی آنان انتخابات مجلس بوده و در این انتخابات مشخص خواهد شد که آیا دولت تن به رحم اجاره ای اصلاح طلبان خواهد داد و یا خیر و دیگر این که عملکرد دولت در ماه های منتهی به انتخابات که قرین  و همنشین با دوران پسا توافق شده نشان خواهد داد که دولت به پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان چشم داشته و یا توانسته بدنه ای به زعم خود سامان یافته، برای جریانش دست و پا کند.

5-2) مسئله ردصلاحیت ها

مواجهه با مسئله رد صلاحیتها، دیگر دغدغه بزرگ اصلاح طلبان با توجه به سوابق رفتارهای ضدقانونی آنهاست.

تاکتیک های مقابله با مسئله ردصلاحیت:

تاکتیک های دور زدن مسئله رد صلاحیت ها از دلمشغولی های اصلی اصلاح طلبان است که با فشار بر دولت و شورای نگهبان هم از طریق عملی و هم با جنگ رسانه ای توسط اصلاح طلبان دنبال می شود. همچنین، تلطیف ادبیات سیاسی به همراهی با رهبر انقلاب، نزدیکی به اصولگرایان متمایل به اصلاح طلبان ،تولید شکاف های مصنوعی در هرم جریان اصولگرایی و یا جلب نامزدهای مستقل در شهرستان ها از مهم ترین تاکتیک های انتخاباتی اصلاح طلبان برای عبور از سد ردصلاحیت هاست. کاهش میزان ردصلاحیت ها از طریق معرفی چهره هایی سفیدتر، دیگر اقدام اصلاح طلبان در این راستاست که البته مسبوق به سابقه است.

فشار بر دولت

اصلاح طلبان بدین منظور با فشار و همکاری (توامان) با دولت روحانی، تلاش میکنند از جایگاه دولت و رئیس جمهور برای پیشبرد اهداف خود بهره بگیرند. تاثیرگذاری بر وزارت کشور، که با تغییر استانداران، فرمانداران، و تغییر ترکیب هیات های اجرایی انتخابات طی چند هفته گذشته محقق شده، اولین اقدام آنها در این مسیر است. ترغیب دولت به مواجهه با شورای نگهبان استراتژی دیگر اصلاح طلبان در بهره بری هر چه بیشتر از اعتدال گرایان است. وزارت اطلاعات البته هدف دیگر اصلاح طلبان در این خصوص است.

فشار، تخریب و زیرسوال بردن شورای نگهبان

هوچی گری علیه شورای نگهبان و مقابله با اقتدار قانونی این شورا، به عنوان نهاد نظارتی مرکزی انتخابات چه با انتقادات از حیث تئوریک (فقهی، حقوقی و...) و چه از حیث عملی (هجمه روانی علیه اعضای شورا، زیرسوال بردن اقدامات گذشته شورا و...) و چه با هجمه علیه رهبری، دیگر اقدام اصلاح طلبان برای تاثیرگذاری مستقیم هر چه بیشتر بر روند انتخابات است.

غوغاسالاری علیه نهادهای نظارتی در سطوح استانی نیز بال دیگر این هجمه سیاسی است.

تغییر ادبیات سیاسی در جهت تخفیف تنش های سیاسی راهکار دیگر اصلاح طلبان برای عبور از سد شورای نگهبان است (عباس عبدی، ردصلاحیت ها را چگونه باید کم اثر کرد؟) که البته به دلایل متعددی دنبال نمی شود. یکی از مهمترین این دلایل این است که اصلاح طلبان، فضای تبلیغات انتخاباتی را گاه مهمتر از پیروزی در انتخابات می شمارند. فضایی که در آن می توانند ایده های ساختارشکنانه خود (از جمله مطالبات فرهنگی افراطی و ضداسلامی) را با توجه به آزادی نسبی فضای رسانه ای کشور در آستانه انتخابات، مطرح و در جامعه به راه بیندازند. توری که در هر انتخابات برای انتخابات بعدی (خصوصا انتخابات ریاست جمهوری) پهن می شود و نه انتخابات فعلی و میوه آن هم بالتبع در انتخابات مهمتری چیده می شود.

6-2) استراتژی های اصلاح طلبان در مواجهه با رقبا و مخالفان خود در انتخابات آتی

روشن است، فعالیت های تخریبی برای اردوگاه مقابل و اعتبارزدایی از اصولگرایان راهبرد اصلی اصلاح طلبان، در تعامل با رقبای آنهاست.

آنها برای این منظور، به تلاش برای احیای الگوی رقابتی هاشمی – اصولگرایان، انتقاد از دولت گذشته و محول کردن اشتباهات احمدی نژاد به گردن اصولگرایان و تخریب اصولگرایان تحول خواه می پردازند.

ایجاد و القای شکاف در میان اصولگرایان، از طریق استفاده از چهره های مذبذب اصولگرا برای القای معامله و تفاهم با اصولگرایان معتدل، خبررسانی گزینشی و تحلیل های وارونه در مورد اقدامات وحدت آفرین اصولگرایان از دیگر تاکتیک هایی است که به کرات در رسانه های اصلاح طلب صورت می گیرد.

همچون بسیاری از انتخابات گذشته، کندن هر چه بیشتر از رقبا و افزودن آنها به اردوگاه خود تحت عنوان «ائتلاف با میانه روها» دیگر برنامه کاری این روزهای اردوگاه اصلاحات به ویژه با علم کشی حزب کارگزاران است. احتمال ائتلاف و الحاق برخی اصولگرایان سنتی به ویژه چهره هایی چون ناطق نوری و لاریجانی با عناوینی چون "اصولگرایان میانه رو" ، از دیگر تاکتیک های اصلاحات برای هر چه شلوغتر کردن این جبهه است.

آنها البته علاوه بر آن، گمان می کنند از این طریق، می توانند به ترمیم روابط خود با نهادهای اصولگرا و حتی رهبر انقلاب هم بپردازند و از ردصلاحیت خود جلوگیری کنند.

3. هدف گذاری ترکیب مجلس دهم و خبرگان پنجم و نحوه حضور نامزدهای آنها در انتخابات آتی

بدون تردید چشم انداز حداکثری اصلاح طلبان، کسب اکثریت مجلس به همراه اعتدال گرایان است. رویکردی که اصلاح طلبان خیال پردازتر دنبال و تشویق می کنند. (از جمله عارف)

ولی چشم انداز حداقلی آنها، تشکیل یک اقلیت قوی اصلاح طلب است که توسط گروه های اصلاح طلب عملگراتر همچون کارگزاران دنبال می شود. آنها مشتاقند مجلس بعدی، فاقد اکثریت موثر نمایندگان اصولگرا باشد و اکثریتی تاثیرپذیر و اعتدال گرا بر مجلس حاکم شود.

در خصوص ترکیب نامزدهای اصلاح طلب، برخی از چهره های اصلاح طلب (همچون عباس عبدی) معتقدند فعالیت انتخاباتی اصلاح طلبان نباید به معنای حضور حداکثری آنان باشد و آنها بهتر است در راستای مقابله روانی هر چه بیشتر علیه شورای نگهبان، مهره های نشاندار خود (کسانیکه دارای احکام سنگین قضایی و امنیتی بوده اند) را از ورود به عرصه انتخابات منع کنند. به زعم آنها، این کار سبب می شود، شورای نگهبان با ردصلاحیت چهره های علی الظاهر سفید! اصلاح طلبان، در سیبل تهمت های سیاسی اصلاح طلبان همچون عدم شفافیت و حزب گرایی و... قرار گیرد.

جریان اعتدال- اصلاحات هر یک به فراخور دیدگاه خود به دنبال تضعیف و مدیریت جریان اصولگرایی است.

اما برخی دیگر از آنها (همچون عیسی سحرخیز) که تجربه انتخابات مجلس هشتم با حضور مهره های سفید را پیش رو دارند، معتقدند اصلاحات همه چهره های خود را اعم از فعالان فتنه 88، اصلاح طلب های میانه رو، چهره های مستقل نزدیک به اصلاحات به خصوص در شهرستان ها و... را به عرصه بیاورد و از همه ظرفیت خود برای ایجاد جنگ روانی و همچنین جلب آرا استفاده کند.

همچنین تاکید بر حضور همه چهره های اصلاح طلب اعم از زنان، جوانان و محدود نشدن به طیف خاصی از اصلاح طلبان به ویژه در استانها، راهبرد دیگر گروه های اصلاح طلب است. آنها بدین منظور، به شناسایی و سازماندهی مجدد مدیران استانی و شهری دوره اصلاحات، نمایندگان ادوار، شخصیت های اثرگذار هر منطقه و همسو با اصلاح طلبان (مثل روحانیون، صنعتگران، اساتید دانشگاه و زنانی که در فضای سیاسی شهر موثرند) و حتی وجهه ای مستقل دارند، اقدام نموده اند.

استراتژی اصلی اصلاح طلبان در خصوص مجلس خبرگان نیز همچون استراتژی مجلسی آنهاست با این تفاوت که تلاش برای تسخیر خبرگان با چراغ خاموش و در عین حال، هیاهو بر سر ردصلاحیت روحانیون منتسب به این جریان و حامی جریان فتنه صورت می گیرد. آنها ماه هاست که با بزرگنمایی اهمیت مجلس خبرگان پنجم به دلایل متعدد به توجیه روحانیون نورسته هوادار خود برای حضور در این میدان می پردازند.

ایجاد دوقطبی بین اصلاح طلبان و اعتدال گرایان با اصولگرایان و چهره های سرشناس آنها دیگر تاکتیک آنها برای القای هر چه بیشتر حزب گرایی در این مجلس تعیین کننده است.

نتیجه گیری:

گرچه نگاه اصلاحات به دولت تدبیر و امید نگاهی بر پایه ائتلاف و فرصت بوده و تلاش می کنند تا هنگام باروری سیاسی- اجتماعی، عبور از دولت یازدهم به تاخیر بیفتد اما جریان اعتدال نیز با نگاهی پراگماتیستی از اهرم تمهیدات دولتی و قدرت موجود به عنوان بالانسر در برابر جریان فتنه – اصلاحات بهره می گیرد.

به بیان دیگر، در شرایط کنونی چه جریان اعتدال و چه جریان اصلاحات تا آغاز فرایند انتخابات مجلس به دنبال تحمل یکدیگر بوده و تا مشخص شدن شرایط، نگاه های آنان به یکدیگر تغییر اساسی نخواهد کرد اگر چه تا اسفند سال 94 شاهد بازی های کلامی- روانی و نیز رخدادهایی برای تاثیرگذاری بر دیدگاه های یکدیگر نیز خواهیم بود.

دولت و جریان اعتدال قبل از هر چیز با نوعی بحران گفتمانی مواجه است چرا که تا کنون نتوانسته تعریف مدون و دقیقی از اعتدال به دست بدهد و عملا اعتدالی که در فضای سیاسی کشور طرح شده، سر از نوعی چپ گرایی در حوزه های فرهنگ و سیاست داخلی و راست گرایی در سیاست خارجی درآورده است.

جریان اصلاحات نیز اگر چه تعدیل فضای امنیتی را برای خود فرصت می داند ولی به هیچ وجه به این راضی نیست و از دولت می خواهد اولویت های این جریان را با اولویت های خود جایگزین کند. متقابلا می توان حدس زد که به هر میزان دولت به این جمع بندی برسد که توانسته سرمایه اجتماعی–اصلاحات را تصاحب کند، اولویت بندی ها و دستور کارهای خاص خود را جایگزین دستور کارها و اولویت های تحمیلی جریان اصلاحات خواهد کرد.

در این میان اما برای درک دقیق تر آنچه که تاکنون از سوی دو جریان اعتدال- اصلاحات در عرصه سیاسی کشور رقم خورده و برای احصاء شرایط آینده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

•          جریان اصلاحات در دوران اغماء خود تلاش کرد تا ضمن فعالیت های آکادمیک، به ساماندهی و سنگر گیری برای سامان یابی جدید مبادرت ورزد.

•          این جریان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، احیای اصلاحات، تشکیلات و عادی کردن فعالیت هایش به بهانه انتخابات را در دستور کار قرار داد.

•          این جریان در انتخابات 92 نگران از دست دادن بدنه فرقه سبز به علت حضور در انتخابات بود لذا در این زمینه تلاش کرد تا رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را سرلوحه فعالیت های انتخاباتی خود قرار دهد تا سبزها راضی به همکاری با آنان شوند ولی در ادامه با علم به اینکه فرقه سبز نه یک جریان ریشه دار داخلی بلکه یک گروه فشار سازمان یافته از بیرون است، به تدریج تلاش می کند با آن فاصله گذاری کند.

•          پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، اصلاح طلبان کوشیدند تا وی را  پیروز سیاست های انتخاباتی خود تعریف و تفسیر کرده و به صراحت اعلام کنند که وی مستاجر اصلاح طلبان است. به این ترتیب جریان اصلاحات تصور می کند علت های کافی برای باج خواهی از روحانی را در اختیار دارد. متقابلا روحانی عقیده دارد که اصلاح طلبان وام دار او هستند نه برعکس.

•          اصلاح طلبان با توجه تعریف مزیت نسبی خود در بخش توسعه سیاسی به شدت تحمیل توسعه سیاسی به دولت یازدهم را دنبال کرده و می کنند.

•          وزارت کشور، مهمترین نقطه افتراق جریان فتنه – اصلاحات با دولت یازدهم است. اصلاح طلبان در تلاش برای نفوذ به بدنه فرمانداری ها، احیای احزاب منحله و اخذ مجوزهای ویژه سیاسی هستند که فعلا با مقاومت وزارت کشور مواجه شده اند لذا تاکید بر تغییر وزارت کشور و عدم تامین شعارهای انتخاباتی با مدیریت کنونی این وزارتخانه از جمله مواردی است که این روزها در انتقاد از روحانی مطرح می شود.

•          جریان اعتدال- اصلاحات هر یک به فراخور دیدگاه خود به دنبال تضعیف و مدیریت جریان اصولگرایی است. جریان اصلاحات به دلیل این که گفتمان اصولگرایی در تضاد با ماهیت استحاله شده، سازشکارانه و براندازانه بخش مهمی از اصلاح طلبان است سعی در مقابله با این گفتمان با حذف آن از عرصه سیاسی- اجرای کشور آن هم از طریق دولت اعتدال دارد. اعتدالیون نیز برای شکستن یکپارچگی در درون اصولگرایان دوگانه سازی هایی همچون راست سنتی- راست افراطی را کلید زده و در تلاش برای حذف مخالفان خود با برچسب افراط گرایان توسط بخش راست سنتی هستند. گرچه در این میان یکی از اهداف، مدیریت اصولگرایان تضعیف شده است اما هدف بزرگتر اعتدالیون تلاش برای شکل دهی آرایش سیاسی جدید در کشور است. بر اساس این آرایش سیاسی جدید، اعتدال در میانه ایستاده و راست و چپ آن را نیز اصولگرایان و اصلاح طلبان شکل خواهند تا به تعبیر اعتدالیون، آنان موفق به جذب رای از طرفین شوند.

•          جریان اعتدال- اصلاحات در پروژه مشترک خود حمله به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به انفعال کشاندن آن را در دستور کار خود داشته و چند هدف را در این زمینه دنبال می کنند. بنا بر باور و برنامه این جریان، ایجاد انفعال برای سپاه، هزینه ساز کردن اقدام سیاسی برای این نهاد، جدا سازی این نهاد از آنچه آنان راست افراطی می خوانند،  منفعل سازی سیستم رسانه ای- ارتباطی سپاه با افکار عمومی و...عمده این اهداف هستند.

هجمه روانی علیه آلترناتیوهای گفتمانی دولت  نیز از دیگر راهبردهای این جریان است. آنها از هم اکنون گزینه‌های جانشین کارآمدی را با حاشیه‌های روانی ــ سیاسی مواجه ساخته و تلاش می کنند ضریب مقبولیت آنان را در جامعه با ضربه روبه‌رو سازند. هجمه های رسانه ای علیه شهردار تهران و طرح دوگانه «مدیریت جهادی – مدیریت دولتی» از این جمله هستند.

•          جریان اصلاحات با توجه به تلاش دولت برای تعریف خود به عنوان جریان سوم در کشور، تاکید دارد که اعتدال نه تنها یک گفتمان نیست بلکه یک روش و مرام است آن هم برای پیگیری سیاست های اصلاح طلبانه. همچنین این جریان به صراحت به بدنه سیاسی خود اعلام کرده است که نمی بایستی اعتدال را یک جریان سوم در کشور قلمداد کرد چرا که تمامی جریان های دیگر تابعی از تنها دو جریان اصیل یعنی راست و چپ یا همان اصولگرا و اصلاح طلب می باشند.

•          جریان اعتدال- اصلاحات معتقد است که روحانی صرفا یک کارگزار دوران گذار بوده و ماموریت وی با حل برخی از مسائل بین المللی تمام شده و مهم در شرایط کنونی برای اصلاح طلبان بهره برداری از شرایط این دولت است.

•          اصلاح طلبان اساس فعالیت های خود را بر محور قدرت اجتماعی تعریف و تفسیر کرده و معتقدند در صورت تسخیر فضای اجتماعی، توده های مردمی خود ساختارهای سیاسی را به آنان پیشکش خواهند کرد. فعال شدن سید محمد خاتمی در فضای اجتماعی و تاکید وی بر خداحافظی از قدرت در همین چارچوب قابل ارزیابی است.

•          جریان اصلاحات بر این باور است که حسن روحانی بر اساس منش تکنوکراتیک عمل کرده، خطابه های مبتنی بر این منش داشته و با نخبه گرایی صرف زمینه های دولت یک دوره ای خود را بیش از گذشته تقویت می کند.

•          چه جریان اعتدال و چه جریان اصلاحات، انتخابات مجلس شورای اسلامی را شاخص اصلی و زمینه ساز تصمیم های راهبردی برای انتخابات ریاست جمهوری می دانند. اصلاح طلبان بر این باورند که باید شرایطی را فراهم آورند که از قدرت چانه زنی دولت برای تائید و یا رد صلاحیت ها بهره گیری کنند و دولت نیز معتقد است با توجه به نیاز اصلاح طلبان به دولت در خصوص انتخابات مجلس اصلاح طلبان می بایست به محوریت اعتدال تن دهند. بی تردید در صورت عملی شدن برنامه های دولت برای مجلس آینده، توان اصلی اعتدال با تسخیر دو قوه مضاعف شده و اصلاح طلبان یا به عنوان تابع عمل خواهند کرد و یا زاویه ای از سر استیصال از دولت پیدا خواهدکرد. از جانب دیگر عدم توفیق دولت در انتخابات مجلس فضا را برای پررنگ تر شدن نقش سلطه گرانه اصلاح طلبان نسبت به اعتدال فراهم تر خواهد کرد.

برچسب‌ها: 

دیدگاه شما