21. مهر 1394 - 8:20   |   کد مطلب: 12919
نزدیک به چهاردهه از عمر انقلاب اسلامی می‌گذرد و در هر دهه‌ای انقلاب با فتنه‌های داخلی و خارجی مواجه بوده که در مواجهه با هر فتنه‌ای، سلامت انقلاب و تنومندی و بالندگی آن پیشرفت داشته است.

به گزارش بهارانه به نقل از رهیاب نیوز، انقلاب اسلامی جزو معدود انقلاب‌هایی است که زیربنای خود را بر اساس تعریف مستحکم از گفتمان اختصاصی و منحصر به فرد پایه‌ریزی کرده است.

 

شالوده و جوهره انقلاب اسلامی بر اساس اصول و آرمان‌های والا و اندیشه‌های عمیق و تابناک خمینی کبیر آن ابرمرد تاریخ معاصر اسلام تشکیل شده است. 

درخت تنومند انقلاب اسلامی سال‌های مدیدی را تجربه کرده و از همان روزهای نخست بالندگی، دچار نگاه‌های خباث‌آلود خناسان دوران خود شده و لاجرم پس از تحمل فراوان که عمدتاً با فتنه‌انگیزی آنان مواجه شده است، پوست کهنه خود را که دربرگیرنده این افراد مدعی و متظاهر به انقلابی‌گری بوده، از تن معصوم خود دور می‌کند و رویشی جدید را از لایه‌های زیرین به نمایش می‌گذارد. 

نزدیک به چهاردهه از عمر انقلاب اسلامی می‌گذرد و در هر دهه‌ای انقلاب با فتنه‌های داخلی و خارجی مواجه بوده که در مواجهه با هر فتنه‌ای، سلامت انقلاب و تنومندی و بالندگی آن پیشرفت داشته است. 

دهه اول انقلاب- اولین فتنه تاریخ انقلاب را لیبرال‌ها‌ تشکیل می‌دهند که به پیوست جنگ تحمیلی آغازی را برای خاموش کردن انقلاب در نطفه رقم زدند که با درایت رهبر کبیر انقلاب، این انحراف از پیکره انقلاب زدوده شد. برخی از شخصیت‌ها‌‌ نظیر بنی‌صدر، بازرگان، کاظم شریعتمداری و در نهایت منتظری منحرفین ‌ دهه اول انقلاب بودند که در میان آنها خرده‌پاهای بسیاری نیز در تاریخ، نام‌شان به ننگی آمده است. 

جریان مردمی انقلاب اسلامی، این تفکر مضمحل و منفعل که ضدیت کامل با اصول اساسی خود داشت را با ایفای نقش صدرصدی از پوستین خود خارج کرده و به زباله‌دان تاریخ پیوند داد و این طبیعت انقلاب برخاسته از اسلام ناب محمدی(ص) است که انحراف را به اذن الله از خود دفع می‌کند. 

دهه دوم انقلاب- فتنه‌ای که از سال 68 و پس از رحلت جانگداز امام(ره) زمینه‌سازی شد تا سرانجام در دوم خرداد 76 سر باز کرد و روی کار آمدن نسل دوم لیبرال‌های در «سودای سکولاریسم» به عنوان بازیگر اصلی وارد میدان کارزار با انقلاب اسلامی شدند و با شعار خط امام(ره)، درصدد بازتعریف شاخص‌های اصلی انقلاب اسلامی برآمدند و قصد تحمیل جمهوریت غربی را به بدنه نظام داشتند و به گونه‌ای در حال پس دادن درس اساتید غربی خود همچون هابرماس بودند که در دولت اصلاحات به منصه عمل وارد شد. 

این جریان، متشکل از دو گروه افراد بود که گروهی خسته از جنگ بودند و دچار استحاله فکری شدند و دست از آرمان‌های انقلابی خود برداشته بودند و عده‌ای نیز فرصت ضربه زدن را در دوران جنگ تحمیلی نیافته و از این سرخوردگی رنجی را بر قلوب خود احساس می‌کردند، تا که سرانجام بستر آن را در دولت اصلاحات- که زمینه ظهور آن را در تفکرات دولت سازندگی باید جست و جو کرد-  دیدند و پرتوان، انرژی خود را به وسط میدان آوردند.

 اکبر گنجی، عطاءالله مهاجرانی، سروش، کدیور و بسیاری از این افراد که تنها سال‌های کوتاهی افکار نخ‌نما شده‌شان درخور تأمل عموم واقع گردید که در نهایت به تقابل عمومی انجامید که فرار را بر بقای خود در پوستین انقلاب ترجیح دادند و چهره خود را واضح‌تر از گذشته در آن سوی آب‌ها علیه نظام اسلامی آشکار کردند. بازمانده‌های این نسل هر چند در کشور باقی ماندند ولی سرنوشت آنها نیز در سال‌های بعد بی‌شباهت به نسل فراریان رقم نخورد. 

دهه سوم انقلاب- فتنه‌ای به عظمت سال 88، گامی مهم و سرنوشت‌ساز برای خالص‌سازی انقلاب از پوستین‌های آلوده و وابسته و خسته بود.

 چهره‌هایی نظیر ‌ خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در این مرحله تاریخی به دست خود از صحنه عمومی انقلاب طرد شده و به فصل ننگین تاریخ پیوستند. چهره‌هایی که کمربسته راه خود را آغاز کردند و درصدد عبور واقعی از ولایت فقیه، آن محور اصیل و مستحکم انقلاب بودند و انرژی خود را برای آنچه که در اوهام خود پرورش داده بودند، گذاردند ولی این انقلاب بود که مردمی‌تر از گذشته، استوار میدان‌داری کرد و موج عظیم جمعیت در اعتراض به رفتارهای این منحرفین انقلاب که روزگاری در بالین انقلاب پرورش یافته و از آن ارتزاق کرده بودند، برچسب انقلابی بودن را از پیشانی آنها جدا کرده و مهر اپوزیسیون را جایگزین آن کرد. 

دهه چهارم انقلاب - نسلی از بازمانده‌های زاویه‌دار با انقلاب حاضر و کمر بسته درصدد زدن تیرخلاص به پیکره انقلاب اسلامی هستند.

 تأویل‌های نسبی‌گرایانه با خاطره‌گویی‌های واهی ِبرخی و طمع ارتباط با شیطان بزرگ «امریکای جانی» که نه تنها خلاف اصول انقلاب و امام(ره) و رهبر معظم انقلاب است که با روح شریعت اسلام در تضاد عینی می‌باشد، عده‌ای را بر آن داشته تا آخرین تلاش خود را برای پیشبرد پروژه «نسیان انقلاب اسلامی» به کار بسته باشند، چراکه بستر دولت یازدهم را مناسب برای تزریق افکار پوسیده خود دیده‌اند. 

تلاش این افراد از همان سال‌های جنگ به صورت زیرکانه و البته کبک‌گونه برای پایین کشیدن پرچم انقلاب آغاز شده بود که با مخالفت‌های شدید اللحن امام (ره) مواجه شده و در روزگار پس از امام(ره) نیز خویشتنداری نظام تا به امروز نگذاشته که آنگونه که باید چهره واقعی آنها برای ملت آشکار شود، هر چند که تلاش‌شان افزون‌تر از آن سال‌ها شده است. 

به نظر برخی تحرکات پس از برجام فتنه‌ای جدید در دهه چهارم انقلاب به حساب می‌آید که با القا و گره زدن مشکلات کشور به تحریم‌های برخاسته از چالش هسته‌ای ایران و امریکا، برخی را برآن داشته تا کار نکرده‌ سال‌ها و فرصت‌های پیشین را به اتمام رسانده و آرزوی عقده شده عده‌ای را عقده‌گشایی کنند و چه زیبا آب به آسیاب دشمنی قدار می‌ریزند و اگر مثبت‌اندیش باشیم باید بگوییم قطعاً بی‌خبرند. 

چه هوشمندانه و بصیرانه اوضاع توسط رهبر معظم انقلاب رصد می‌شود و برخی چه مضمحلانه بر رفتار نابخردانه خود پافشاری می‌کنند و در مسیری با مقصد تاریک و سیاه هروله‌کنان می‌روند و ناشیانه و سهل‌انگارانه شعار برخی را برای پیوند با شیطان بزرگ از طریق تریبون‌های زودگذرشان با بانگ بلند فریاد می‌زنند، حال خواسته یا ناخواسته در مسیر انحرافی عظیم قرار گرفته که بدون شک ادامه روند کنونی منجر به حذف‌شان از پیکره انقلاب می‌شود. 

عدم خوشبینی رهبر معظم انقلاب نسبت به مذاکره با امریکا و اعلام ممنوعیت مذاکره با امریکا، مسئله‌ای درخور توجه اساسی است که متأسفانه، در عرصه دیپلماسی غلبه دانش و تفکر غربی بر دانش اسلامی و ایدئولوژیک باعث شده است که کمتر مفهوم عبارات معظم‌له در گوش مسئولان معنای جدی بیابد و حال آنکه این فرمایشات، واقعیتی انکارناپذیر است و عدم تأثیر برجام در روند کنونی کشور به تنهایی می‌تواند اثباتی بر این مدعا باشد و دیگر گذر زمان چه واقعیت‌‍‌های تلخی را هویدا خواهد کرد که معنای فرمایشات معظم‌له را تداعی کند.

 

 

فرهاد نظریان‌سامانی

برچسب‌ها: 

دیدگاه شما