به گزارش بهارانه، در آخرین پنجشنبه سال همه آرامستان ها به رسم بر پایی سنت دیرینه ” پنجشنبه آخر سال ” پر میشود از حضور ما زندگان، حضوری توام با ابرهای اسفند ماه و زمستانی که روز های آخر بودنش را نفس می کشد و بهاری که بی تاب آمدن است.
پنجشنبه آخر سال، دلت می ماند که دلگیر شود از نبودن آنهایی که دوستشان داری و یا خوشحال شد از بی تابی بهاری که می خواهد بار دیگر همه رستنی های سبز رنگش را به تو هدیه کند! مبهوت و سرگردان می مانی از این کنتراست بزرگ معنوی خالق بی همتا، همانی کنتراستی که در حکمت خداوندی ریشه دارد، همانی که بارها و بارها از کودکی برایمان قصه گفتند ” یکی بود یکی نبود” و حالا این تویی که این قصه ات را برای دیگری همان گونه آغاز می کنی که یکی بود و یکی نبود.
آرامستان ها پر است از ” حمد و سوره ” هایی که بر زبان می رانیم ، پر است از حسرت هایی که برای نبودن عزیزی کشیده می شود و به حرمت حکمت خداوند با گفتن ” هر چه حکمت اوست” فرو می نشیند.
حالا که بوی عید سبز تر از سبزه هایی که مادر از یکماه پیش سبزشان کرده، به مشام می رسد، انگار دلمان خیلی بیشتر می گیرد از نبودن هایی که به بودنشان عادت داشتیم! دلمان می گیرد برای آنها که خاک را در آغوش دارند و انگار به هر رستی و سبزه ای نزدیکترند!
دیدگاه شما