به گزارش بهارانه؛ خبرگزاری فارس-همدان؛ همدان همچون سراسر ایران یکصدا قیام بود و مبارزه، چنان بازار مبارزه و تظاهرات داغ بود که تیتر پشت تیتر از آن همدانا میشد.
تیترهای روزنامههای پرمخاطب آن روزها را میگویم در بحبوحه شعار «مرگ بر شاه»، درست زمانی که نقل محافل «ای شاه خائن» بود همدان نه که یک ایران در آتش و خون میغلتید و ندای مبارزه سر میداد؛ اطلاعات و کیهان هم روزنگار مهمترین وقایع این دیار را به رشته تحریر درمیآورند و چون سندی به یادگار میماند.
تشییع باشکوه مرحوم آیتالله آخوند همدانی روزنامه شد و در صفحه اطلاعات باقی ماند؛ راستش تشییع پیکر مطهر آقای آخوند دریچهای شد برای طنین مرگ بر شاه و نوای آزادی.
درگیری مردم و ساواک هم روزنامه شد در بزنگاه دفن آیتالله آخوند؛ اول آبان ۵۷ هم کیهان دست به قلم شد برای نوشتن روایت ۳۰ مهر همدان، پیوستن ارتش به مردم، سقوط مجسمه در میدان مرکزی شهر و کلی رشادت در اثنای انقلاب به روزنامه سنجاق میشد و گویی فریاد را این گونه به جهانیان میرساند.
۱۰ ساعت تیراندازی خونین در همدان
اتفاق پشت اتفاق در همدانا دیار دانایان به وقوع میپیوست و انقلاب باشکوه بیشتر به منصه ظهور میرسید؛ گواه این شکوه صفحات روزنامههای دوران صلابت مردم است و کلمه به کلمه انعکاس فریاد حقه.
حتی قصه تانکهای سرکوبگر هم تیتر یک بود و باز رسانه شاهدِ گل کاشتن مردم؛ تب و تاب انقلاب با شعله اراده آهنین فروزانتر میشد و چاپ و روزنامه چارهای جزو انعکاس جهاد مردم نداشت.
سوای روزنامههای سراسری ندای میهن نشریه استان همدان به تاریخ ۷ بهمن ۵۷ از اعلام انزجار مردم همدانا به علت جلوگیری از ورود امام نوشت، حتی آمادگی همگتانه برای استقبال را تیتر کرد و به تاریخ ماند.
ندای میهن بار دیگر، گریزی به تحصن روحانیون و جمع کثیری از مردم همدان در مسجد میرزاداوود زد، تحصنی که از تاخیر آمدن امام به راه شده بود و ۱۴ بهمن از شور مردم همدانا گفت، از ورود امام به کشور، از سخنرانی در بهشت زهرا و شوق زایدالوصف.
همدان، یکپارچه آتش شد
اعتصاب و اعتراض بر صفحه روزنامهها نقش میبست، نامه سرگشاده و سوختن یکپارچه همدان؛ وقایعی که هر کدام برگ زرینی شد از تکاپوی همدان و همدانی در راه انقلاب.
روزنامه آیندگان همبستگی دانشآموزان و واقعه ۳۰ مهر را به تصویر کشید و آتش به پاخاسته تیتر و مطلب و عکس شد. تظاهرات مردمی که اغلب به خشونت نیروهای شهربانی میکشید و هر بار چند نفری رخت شهادت به تن و خیابان شاپور را شهدا میکردند.
همدان برای خود در صفحات روزنامههای مهم کشور جا داشت و اخبارش منتشر میشد؛ گرچه خبری از حضور مأموران ساواک در چاپخانهها نبود تا خط به خط روزنامهها را بخوانند و آن گاه اذن چاپ دهند.
آخر بسیاری بار سفر بسته بودند و راهی سرزمین ارباب شدند تا شاید از خشم مردم در امان بمانند اما فراموش کرده بودند که امروز نوبت خشم خداست.
دیدگاه شما