16. ارديبهشت 1403 - 0:24   |   کد مطلب: 42930
تهران- ایرنا- «شیخ صدوق» که به دعای امام زمان (عج) به دنیا آمد، به عنوان رئیس المحدثین و عمادالدین نام گرفت، دانشمندی که ۳۰۰ کتاب در ترویج معارف شیعه نگاشت.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهارانه؛ امروز که مصادف با سالروز شهادت رئیس مکتب شیعه است نمی‌توان به جز وصف صادق آل محمد سخن گفت و اگر سخنی از دیگران به میان آید، هرچند صاحب صدها کتاب شیعه باشد و ترویج کننده مکتب جعفری باشد، همچون نور یک قمر در کهکشان شیخ الائمه است و یکی از این قمرها شیخ صدوق است که در تقویم رسمی امروز ۱۵ اردیبهشت به عنوان روز بزرگداشت این دانشمند نام گرفته است، اندیشمندی که به دعای امام زمان (عج) دیده به جهان گشود و به گفته استاد شهید مرتضی مطهری، یکی از مصادیق خدمات ایرانیان به اسلام بود.

 

ابن بابِوِیه‌ْ، محمد بن علی بن حسین بن موسی‌ بن بابویه‌ قمی‌، ملقب‌ به‌ شیخ‌ صدوق‌، محدث‌ و فقیه‌ بزرگ‌ شیعه در قرن چهارم هجری قمری بود.

 

شیخ‌ طوسی‌ در اسانید الاستبصار از وی‌ با لقب‌ «عمادالدین‌» یاد کرده‌ است‌.

 

یکی از معروف ترین خاندان‌های بزرگ که بیش از ۳۰۰ سال در مرکز ایران، دانشمندان نامور از آن برخاسته‌اند، خاندان بابویه است که صدوق بزرگ‌ترین شخصیت این خاندان به شمار می‌رود.

 

بابویه جد اعلای صدوق است. اولین کسی که از این خاندان لقب ابن بابویه گرفت پدر صدوق یعنی علی بن حسین بن موسی بن بابویه است.

 

ابن بابویه خود از دانشمندان معروف شیعه بوده و بیش از صد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است. وی پیشوای شیعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن عسکری (ع) و غیبت صغرای حضرت ولی عصر (عج) و در عهد نیابت خاصه حسین بن روح می‌زیسته است.

 

این دانشمند بزرگ در قم مغازه‌ای داشت که در کنار کارهای علمی بخشی از وقت خود را به کسب و کار می‌پرداخت و با درآمد آن مخارج زندگی خویش را تأمین می‌کرد اما او دانشمندی بزرگ بود که نه تنها در مجامع علمی آن روز از مقام و منزلت علمی بالایی برخوردار بود که هم‌اکنون نیز مورد احترام دانش‌پژوهان و اساتید بزرگ علوی اسلامی است.

 

ولادت شیخ صدوق

 

سالیانی آن‌چه روح پدر صدوق را آزرده می‌ساخت، نداشتن فرزند بود، گرچه ۵۰ بهار از عمرش می‌گذشت و رو به پیری می‌رفت ولی از رحمت الهی ناامید نبود و بارها از خدای خویش درخواست کرده بود تا فرزندی به او عطا کند.

روزی بر آن شد تا نامه‌ای به امام حضرت مهدی (عج) بنویسد و از ایشان بخواهد تا برایش دعا کند. به دنبال فرصتی مناسب و فردی مطمئن بود تا به واسطه او نامه ارسال کند تا آن‌که زمانی کاروانی از قم به عراق می‌رفت، در بین آن کاروان یکی از دوستانش به نام ابوجعفر محمد بن علی الاسود را یافت که می‌توانست نامه وی را به مقصد برساند.

او نامه‌ خود را به وی داد تا در عراق به حسین بن روح بدهد و از او بخواهد که این نامه را به حضرت برساند.

ابوجعفر ‌گوید من نامه او را به نماینده مهدی موعود (عج) رساندم و پس از سه روز به من خبر داد که حضرت برای ابن بابویه دعا کرد و در آینده نزدیک خداوند به او فرزندی خواهد داد که منشاء برکات زیادی خواهد شد.

 

خود شیخ صدوق نیز ماجرای دعای حضرت ولی عصر (عج) و ولادت خود را در کتاب اکمال‌ الدین آورده است و در ادامه نوشته است که هرگاه ابوجعفر محمد بن علی اسود مرا می‌دید که برای آموختن حدیث و علوم اهل بیت (ع) با اشتیاق تمام به درس اساتید می‌رفتم، می‌فرمود «این میل و اشتیاق به علم‌آموزی که تو داری جای تعجب نیست، زیرا تو به دعای امام زمان متولد شده‌ای.»

 

تبلیغ شیعه با ۳۰۰ کتاب

 

شیخ صدوق ابتدا نزد پدرش به شاگردی پرداخت و بعد برای کسب علم به شهرهای مختلفی سفر کرد و از اساتید بسیاری بهره برد، به گونه‌ای که برخی، اساتید او را تا ۲۵۰ تن شمرده اند. این دانشمند کوشا شاگردانی تربیت کرد که شیخ مفید و سیدمرتضی علم الهدی از شاگردان سرآمد او بودند.

 

شیخ صدوق برای کسب معارف الهی و جمع آوری احادیث به مناطق بسیاری همچون مشهد، نیشابور، مرو، عراق، مکه، مدینه و همدان سفر کرد.

 

عصر شیخ صدوق، عصر حدیث بوده و او در ادامه حرکت شیخ کلینی، به ضبط و نشر حدیث همت گماشت.

 

این فقیه و دانشمند، کثیر التالیف بود و آثار بسیاری به او نسبت داده‌اند که از مهم‌ترین آنها کتاب من لا یحضره الفقیه، علل الشرایع، الخصال، عیون‌ الاخبار الرضا و معانی الاخبار را می‌توان نام برد.

 

کتاب‌های چهارگانه شیعه که معروف به کتب اربعه یا اصول اربعه هستند، به چهار مجموعه کتاب حدیثی مهم شیعه گفته می‌شود که بعد از قرآن، منبع اصلی عقاید و احکام شیعیان است. به دلیل درهم آمیختگی احادیث صحیح و جعلی، سه تن از بزرگان شیعه، اقدام به گردآوری و نوشتن چهار مجموعه کتاب روایی کردند؛ کتاب‌های کافی تالیف کلینی، تهذیب الاحکام و استبصار از شیخ طوسی و من لا یحضره الفقیه تالیف شیخ صدوق است.

 

شیخ صدوق در زمینه تفسیر، کتاب های مختصر تفسیر القرآن و تفسیر القرآن را نوشت و در حوزه اخلاق به نگارش کتاب های ثواب الاعمال، الخصال، مصادقة الإخوان و المواعظ پرداخت.

 

کتاب فضائل الاشهر در زمینه دعا از شیخ صدوق به یادگار مانده و کتاب های التوحید، صفات الشیعه و فضائل الشیعه از دیگر کتاب های اوست.

 

مجموعه تألیفات شیخ صدوق به ۳۰۰ اثر می‌رسد که شیخ طوسی در کتاب الفهرست، ۴۰ عدد از آنها را کتاب می‌شمرد و نجاشی دانشمند رجالی قرن پنجم در فهرست خویش حدود ۲۰۰ اثر وی را ذکر کرده و می نویسد 

بسیاری از آثار او به دست ما نرسیده است.

چرا صدوق؟

شیخ صدوق در بیان روایت ها بسیار صادق بود و آنچه از او به عنوان حدیث نقل می شود، مورد اعتماد بسیاری از فقیهان و حدیث شناسان شیعه قرار گرفت. این اعتقاد به اندازه ای است که کارشناسان دین به «مرسلات» او یعنی حدیث هایی که سلسله سند آن موجود نیست، نیز استناد می کنند. بنابراین از آن جهت که علما به راستگویی و امانتداری وی باور دارند، نام صدوق را بر وی نهادند.

سخن شهید مطهری

استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران با معرفی کتاب من لایحضره الفقیه به عنوان یکی از چهار کتاب جامع حدیثی شیعه نوشت: رئیس المحدثین، ابوجعفرمحمد بن علی بن بابویه قمی معروف به صدوق. خودش و پدرش از بزرگان طراز اول علمای شیعه اند و خاندان صدوق یک خاندان معروف است در شیعه. صدوق در حدود ۳۰۰ تألیف و تصنیف داشته است. نام من لایحضره الفقیه را که به معنی «خودآموز فقه» است از کتاب من لایحضره الطبیب محمد بن زکریای رازی اقتباس کرده است که به معنی «خودآموز طب» است. کتاب من لایحضره الفقیه مشتمل بر پنج هزار و ۹۲۰ حدیث است. شیخ صدوق نیز رحله حدیثی داشته است. در جوانی به بغداد مسافرت کرد.

مشایخ بزرگ از محضرش استفاده می کردند و با اعجاب و تحسین به وی می نگریستند. شیخ صدوق برای ملاقات با سایر رجال حدیث که در خراسان می زیسته اند به شهرهای نیشابور، طوس، سرخس، مرو، بخارا، فرغانه مسافرت کرد و در مقدمه من لایحضره الفقیه به این مسافرت اشاره می کند.

پیکر سالم شیخ صدوق پس از هشت قرن

شیخ صدوق در سال ۳۸۱ هـجری قمری در شهر ری دار فانی را وداع گفت و در محلی که اکنون به قبرستان ابن بابویه معروف است به خاک سپرده شد.

سیدمحمد باقر خوانساری در کتاب روضات الجنات آورده است: در حدود سال ۱۲۳۸ قمری و در عهد فتحعلی شاه قاجار، مرقد شیخ صدوق از کثرت باران خراب شد و رخنه‌ای در آن پدید آمد. به جهت تعمیر و اصلاح آن اطرافش را می‌کندند؛ پس به سردابی که مدفنش بود برخوردند. هنگامی که وارد سرداب شدند، با جسد سالم شیخ صدوق بعد از حدود هشت قرن مواجه شدند.

این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش فتحعلی شاه رسید. وی با جمعی از بزرگان و امنای دولت به جهت مشاهده حضوری به محل آمدند. جمعی از علما و اعیان دولت داخل سرداب شدند و صدق قضیه را به رأی‌العین مشاهده کردند. پس از آن وی دستور تعمیر و تجدید بنا و تزئینات آن بقعه را صادر کرد.

دیدگاه شما