به گزارش بهارانه به نقل از نافع ، از نظر گيدنز، فضاي سايبر فضاي تعاملي است و شبكه ي جهاني رايانه ها، كه مشتمل بر اينترنت است، آن را شكل مي دهد و در فضاي سايبر، چنانكه بودريار مي گويد، ما ديگر در حكم افراد با يكديگر ارتباط برقرار نمي كنيم، بلكه پيام هايي هستيم بر صفحه ي كامپيوتر ديگران. شبكه هاي اجتماعي مجازي يكي از نهادهاي فعاليت اجتماعي مبتني بر اجتماعات خودمختار در جوامع اطلاعاتي هستند (ماسودا). شبكه هاي اجتماعي را بايد زيرمجموعه اي از اجتماع هاي مجازي دانست.
جامعه ي مجازي شبكه اي از افراد است كه از طريق رسانه هاي اجتماعي خاص به ارتباط با يكديگر مي پردازند كه اين ارتباط به طور بالقوه خارج از مرز هاي جغرافيايي و سياسي است. هدف يك جامعه يا اجتماع مجازي معمولاً دنبال كردن يك هدف خاص است. اين اجتماع هاي مجازي همه را در جهت اهداف و يا موضوعات خاص تشويق به تعامل مي كنند. گاهي نيز هدف يك شبكه ي اجتماعي صرفاَ امكان ايجاد ارتباط و تعامل است. امكانات تعاملي در شبكه هاي اجتماعي معمولاً به صورت سايت هاي اينترنتي و اتاق هاي گفت وگو است.
انديشمندان 5 كاركرد مهم را براي فضاي مجازي برمي شمارند (وايتل، 1997):
1. ارتباطات؛
هدف اوليه ي مشاركت كنندگان در فضاي سايبرنتيك است.
2.تحصيل؛
نه تنها تحصيلات رسمي با فضاي مجازي دچار دگرگوني مي شود، بلكه بسيار فراتر مي رود؛ نوعي آموزش لذت بخش كه همراه با سرگرمي است ايجاد مي شود.
3. تفريح و سرگرم؛
فضاي مجازي، تفنني بديع و هيجان انگيز است؛ چه به طور مستقيم و چه به وسيله ي ابزار آنلاين تفريح و سرگرمي و چه به وسيله ي بازي هاي رايانه اي و البته تلفن ساده و سرك كشيدن در گپ هاي مورد علاقه. به علاوه، واقعيت مجازيِ مرور انواع هنرها كه امكان تجربه ي آن ها در زندگي واقعي وجود ندارد از عوامل جذابيت بخش فضاي مجازي هستند.
4. تسهيل امور؛
فضاي مجازي با امكان ارتباط از راه دور، پژوهش، نامه نگاري، انجام معاملات و حتي كار كردن به تسهيل امور روزانه ي افراد مي پردازد.
5. تجارت الكترونيك.
خريد الكترونيك و بانكداري الكترونيك از جمله مهم ترين انواع تجارت الكترونيك جديد هستند كه سابق از اين با اين كيفيت امكان پذير نبوده است.
اگر به كاربري هاي متفاوت فضاي مجازي نگاهي بيندازيم، متوجه مي شويم كه شبكه هاي اجتماعي مجازي حداكثر در تمامي موارد و حداقل در 4 مورد از اين كاربردهاي فضاي مجازي قادر به ارائه ي خدمات به كاربران خود هستند. شبكه هاي مجازي اجتماعي قادر به ايجاد مكاني براي تسهيل ارتباطات بين افراد هستند و هم زمان مي توانند كاركردهاي آموزشي، تفريحي و... را نيز به همراه داشته باشند. بديهي است كه اين كاركردها اهميت يكساني براي كاربران نخواهند داشت. با اين حال، به نظر مي رسد كه كاركرد ارتباطي مهم ترين كاركرد شبكه هاي اجتماعي مجازي باشد.
از ديگر سو، همين ارتباط تعاملي (همانند ارتباطات سنتي) به شكل گيري هويت كاربران در شبكه هاي اجتماعي ياري رسانده است. محدوديت هايي كه در نظام هاي ارتباطي سنتي وجود دارد تا حدي در شبكه هاي اجتماعي مجازي از بين مي رود و همين امر شكل گيري هويت و فرهنگ در اين فضا را تسهيل مي نمايد. تسهيل ارتباطات در اين شبكه ها به گونه اي است كه در كنار عرصه ي عمومي به يك عرصه ي عمومي مجازي براي تبادل نظر و گفت وگو تبديل شده اند.
تعريف سنتي از اجتماع معمولاً داراي قيد و بندهاي جغرافيايي است، اما اجتماع هاي مجازي معمولاً از نظر جغرافيايي پراكنده هستند. جوامع مجازي معمولاً مرزهايي بين اعضاي خود و اعضاي غيرعضو برقرار مي سازند. با اين حال، ميزان شباهت اجتماعات واقعي و اجتماعات مجازي بسيار زياد است؛ معمولاً هر دوي آن ها امكاناتي مانند پشتيباني از اعضا، گردش اطلاعات و ايجاد رابطه ي دوستي بين اعضا را فراهم مي آورند. اجتماع هاي مجازي به وسيله ي گروه هاي متفاوت و گاه حرفه اي مورد استفاده قرار مي گيرند.
شبكه هاي مجازي اجتماعي قادر به ايجاد مكاني براي تسهيل ارتباطات بين افراد هستند و هم زمان مي توانند كاركردهاي آموزشي، تفريحي و... را نيز به همراه داشته باشند. بديهي است كه اين كاركردها اهميت يكساني براي كاربران نخواهند داشت.
شبكه هاي اجتماعي و مشاركت اجتماعي
افراد زيادي در سرتاسر جهان از شبكه هاي اجتماعي به عنوان وسيله اي براي بيان ديدگاه و گفتمان خود در مورد مسائل مختلف استفاده مي كنند. اين شبكه ها مي توانند نوعي فعاليت مدني را براي شهروندان به وجود بياورند. شهروندان سعي مي كنند خود را به اين شبكه هاي مجازي متصل سازند و از آن به عنوان محملي براي اظهار نظر در مورد عرصه هاي مختلف زندگي استفاده نمايند. به بيان ديگر، شبكه هاي اجتماعي عرصه اي را به وجود آورده اند كه فضاي مناسبي براي ابراز هويت گروه هاي محروم اجتماعي فراهم كرده است. اين عرصه ي عمومي نوين از جهت توجه به گروه هايي كه به دلايل مختلف، از جمله بُعد مكاني و محروميت هاي ديگر، نمي توانند در عرصه ي عمومي مشاركت داشته باشند، حائز اهميت است.
گسترش اين شبكه هاي نوين اجتماعي فضاي مناسبي براي بيان هويت گروه هاي پراكنده فراهم آورده است. اكنون اين اجتماعات اين امكان را يافته اند كه به مدد ارتباطات، هويت جمعي خود را به نوعي تقويت كنند. اين امر به خصوص در كشور ما، كه داراي وسعت سرزميني فراوان و تنوع قوميتي گوناگون است، مي تواند مورد توجه قرار گيرد تا از طريق اين شبكه هاي اجتماعي امكان تبادل فرهنگي ميسرتر گردد.
از مزيت هاي شبكه هاي اجتماعي امكان انتقال سريع اطلاعات در آن هاست. همچنين اين امكان مردم را قادر مي سازد كه در حين هر كاري از اطلاعات باخبر گردند. همچنين كاربران در هزاران گروه و شبكه ي اجتماعي مي توانند به راحتي موضوعات مورد علاقه و تخصصي خود را پيدا كنند و در آن ها عضو شوند. به نوعي رسانه در اينجا در خدمت مخاطب و در تعامل دقيق با وي قرار دارد. همچنين از منظر اقتصادي شبكه هاي اجتماعي قادر به ايجاد پول هستند. اين كار از طريق حق عضويت يا تبليغات و همچنين ايجاد رابطه ي مستقيم بين خريدار و فروشنده امكان پذير خواهد بود. امروزه نزديك به 2 ميليارد نفر حداقل عضو يك شبكه ي اجتماعي هستند.
شبكه هاي اجتماعي و حوزه ي عمومي
يكي از ديدگاه هاي نظري كه به شبكه هاي اجتماعي مجازي مربوط مي شود در مورد حوزه ي عمومي است كه اينترنت در اختيار كاربرانش قرار مي دهد. توصيفات متعدد و گاه متضادي در مورد اينكه آيا شبكه هاي اجتماعي مي توانند سازنده ي حوزه ي عمومي باشند ارائه شده است. كامل ترين توصيف از چگونگي شكل گيري حوزه ي عمومي را شايد هابرماس ارائه داده است.
وي بيان مي دارد كه در حوزه ي عمومي بورژوايي قرن 18، در ميان استدلال هاي مختلفي كه در سطح بحث ها مطرح مي گرديد، اين قدرت استدلال ها بود كه باعث برتري يك استدلال بر استدلال ديگر مي شد و اين امر بر اساس قدرت و اجبار صورت نمي پذيرفت، اما مادامي كه قدرت بورژوايي در سطح جامعه گسترش يافت و بر ساير بخش ها نيز تسري پيدا كرد، به تدريج ديگر اين قدرت استدلال نبود كه در حوزه ي عمومي تعيين كننده مي نمود.
در اين بين، طبقات پايين دست قادر به ارائه ي مطالبات خود نبودند و پول و سرمايه به مراتب قدرتي بيشتر از استدلال يافت. در قرن 18 زماني افكار عمومي نقطه ي مهمي براي اتخاذ يك تصميم محسوب مي شد، اما اكنون تنها به ملعبه اي تبديل شده است كه بيشتر در بازي رسانه اي قرار مي گيرد.
بحث بيشتر در مورد جزئيات حوزه ي عمومي از حوصله ي اين مقاله خارج است و با اين مقدمه به بحث خود بازمي گرديم كه آيا اينترنت و شبكه هاي اجتماعي امكان تحقق يك حوزه ي عمومي فعال در بخش جامعه را دارا هستند يا خير. مهم ترين ويژگي شبكه هاي اجتماعي مجازي، كه آن ها را فضايي ايده آل براي شكل گيري نوعي حوزه ي عمومي مي سازد، اين است كه اين فضا به طور رسمي براي همگان باز است. اين امر در واقع باعث آن مي شود كه حوزه ي عمومي يك اراده ي عام را شكل دهد و اين امر يكي از پشتوانه هاي تغييرات اجتماعي است.
تغييرات اجتماعي در واقع نياز جوامع مختلف، به خصوص جوامع در حال گذار، محسوب مي گردند. در اين بين نقش رهبران فكري در جامعه پررنگ تر مي گردد. در واقع منشأ و هدايت كننده ي تغييرات اجتماعي، رهبران فكري در جامعه هستند. اين امر، به خصوص در جامعه ي ما، اين نكته را روشن مي سازد كه رهبران فكري در جامعه، مانند دانشگاه ها و حوزه هاي علميه و اشخاص حقيقي، بايد هر چه بيشتر از قابليت شبكه هاي مجازي اجتماعي براي شكل دهي به اراده ي مشترك در حوزه ي عمومي استفاده كنند.
بايد اين امر را پذيرفت كه رهبران فكري ما يا به دليل نگرش سنتي و يا به دليل بدبيني به تكنولوژي از قابليت هاي فضاي مجازي كمتر استفاده برده اند. اين امر باعث شده است تا آثار زيان بار اينترنت و شبكه هاي مجازي بيشتر در جامعه ي ما نمود پيدا كند. در واقع اين چاقوي دولبه، بيشتر از آنكه به كار ما آيد، دست خود ما را بريده است.
اين خلأ باعث شده است كه شبكه هاي اجتماعي بيگانه بيشتر در جامعه رونق يابند و در واقع، در خلأ حضور رهبران فكري ما در شبكه هاي اجتماعي، آن ها بتوانند به اراده ي مشترك كاربران حوزه ي عمومي كشور سمت و سو دهند. اين امر به خصوص در مورد قشر جوان كشور، كه بيشترين كاربران شبكه هاي اجتماعي مجازي هستند، صدق مي كند كه نيازمند سياست گذاري هاي جدي در اين زمينه است.
البته در بين كارشناسان ارتباطاتي اين نقطه ي متضاد نيز وجود دارد كه شبكه هاي اجتماعي در واقع امكان شكل دادن به انديشه هاي جهان شمول و يا منافع مشترك را از هم مي گسلد و به دليل وجود آراي متفاوت و گاه متضاد در اين اجتماع ها امكان شكل گيري اراده ي مشترك در بين كاربران از بين مي رود و نه تنها اين اتفاق مي افتد، حتي امكان روي آوردن به عمل در بين كاربران در جهان واقعي نيز بسيار كم رنگ تر مي گردد. در واقع هماهنگي اجتماعي كه مورد نياز هر جامعه و حوزه ي عمومي است، در اين بين، دچار نقصان مي گردد.
از منظر هابرماس، يك حوزه ي عمومي پويا و فعال در صورتي در يك جامعه شكل مي گيرد كه در آن، نوع ارتباط مبتني بر كنش ارتباطي صورت گرفته باشد؛ يعني نوعي ظرفيت هماهنگ سازي بين اعضا كه البته نبايد تحميلي باشد. براي مثال، ممكن است كل اعضا در مورد ماهيت يك پديده، مثلاً يك درخت، اختلاف نظر داشته باشند. در اين بين با استدلال بين اعضا و بحث بين همديگر در مورد ماهيت درخت به توافق مي رسند.
بسياري از انديشمندان در مورد فضاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي مجازي به عنوان امكان ايجاد فضايي براي تضارب آرا خوش بين بودند كه در شكل گيري حوزه ي عمومي فعال مي تواند مفيد واقع شود؛ اما بايد پذيرفت كه بسياري از انگيزه ها و كنش ها در فضاي مجازي، مانند كنش هاي ارتباطي و رسانه اي در دنياي واقعي تحت سلطه ي سرمايه داري، زيرمجموعه اي از كنش هاي مرتبط با ثروت و قدرت هستند و آنچه در واقع نيروي محرك فضاي مجازي و شبكه هاي مجازي است قدرت و ثروت ايجادكنندگان آن هاست.
مهم ترين ويژگي شبكه هاي اجتماعي مجازي، كه آن ها را فضايي ايده آل براي شكل گيري نوعي حوزه ي عمومي مي سازد، اين است كه اين فضا به طور رسمي براي همگان باز است. اين امر در واقع باعث آن مي شود كه حوزه ي عمومي يك اراده ي عام را شكل دهد و اين امر يكي از پشتوانه هاي تغييرات اجتماعي است.
تحقيقات لستر (2008) در زمينه ي تبليغات در شبكه هاي اجتماعي بسياري از واقعيت ها را نشان داد كه در واقع افراد عضو و حوزه ي عمومي شكل گرفته به وسيله ي آن ها چيزي بيش از بازيچه اي در دست سرمايه داران نيستند. رسانه هاي قدرت و پول اعمال نفوذ استراتژيك و تعميم يافته اي را بر تصميمات ساير شركت كنندگان صورت مي دهند. در اينجا نقش شهروندان به نوعي خنثي مي گردد.
در واقع اين شبكه هاي اجتماعي اين گونه بازنمود مي شوند كه ارتباطات اختياري را در اختيار كاربران خود قرار مي دهند و فرد كاملاً در ورود و استفاده از اين شبكه هاي اجتماعي مجازي آزاد است، اما واقعيت چيز ديگري است. وجود كاربران ميليوني و حتي ميلياردي براي برخي از شبكه هاي اجتماعي به خوبي بيانگر آن است كه در واقع كاربران در جهان متكثري زندگي نمي كنند كه در آن امكان تضارب آرا وجود داشته باشد. در واقع نوعي اجبار اجتماعي در پس ذهني كاربران شبكه هاي اجتماعي شكل مي گيرد كه عضويت آنان را در اين شبكه ها شكل مي دهد و اين در حالي است كه ظاهر اين امر كاملاً اختياري مي نمايد.
فضاي اينترنت و شبكه هاي مجازي كه داراي كاربران بسياري هستند باعث آن شده است علاقه مندي هاي تجاري و دولتي براي استفاده از اين رسانه هر روز بيشتر و بيشتر گردد. بخش هاي تجاري فرصت هاي پول سازي را در اين شبكه ها جست وجو مي كنند و دولت ها نيز ظرفيت هاي تبليغاتي، نظارتي و اداري را مورد توجه قرار مي دهند. در حقيقت، امروزه محتواي اينترنت بيشتر از آنكه ساخته و پرداخته ي كاربران آن باشد، در نتيجه ي فعاليت دولت هاي سرمايه دار غربي و شركت هاي بزرگ چندمليتي است و اين امر روز به روز در فضاي اينترنت و شبكه هاي اجتماعي بيشتر به چشم مي آيد؛ به صورتي كه در ابتداي ظهور اينترنت، امكان ديده شدن كاربران معمولي بسيار بيشتر از حال حاضر بود.
اگر اين امر تداوم يابد، كاربران شبكه ها به گونه اي فزاينده به حصارها و مجراهاي از پيش تعريف شده هدايت مي شوند كه خروج از آن ها روز به روز دشوارتر مي گردد و فضاي مجازي را به يك رسانه ي جمعي تحت استعمار ديگري تبديل مي كند كه تنها براي ارائه دهندگان اطلاعات و مباحث استاندارد با قابليت تعامل محدود و هر آن چيزي كه مصرف كنندگان براي برآورده كردن نياز مادي كنترل شده شان بدان نياز دارند مورد استفاده قرار مي گيرد.
از سوي ديگر، پيوند قوي ميان اعضا در شبكه هاي اجتماعي وجود ندارد و ارتباط در شبكه هاي مجازي ممكن است صرفاً به تبادل ايميل و پيام محدود شود و اعضا شناختي بيشتر از اين از يكديگر نداشته باشند. از ديگر انتقادات به اجتماعات مجازي، نقض حريم خصوصي و پرخاشگري كلامي به دليل ناشناخته بودن است. در واقع اجتماعات مجازي پشتيباني كاذبي از فرد ارائه مي دهند. اين مصداق همان ضرب المثل معروف در فرهنگ ماست كه همدلي از هم زباني بهتر است.
در حقيقت در سايت هاي اجتماعي مجازي ما شايد با تعدادي افراد مرتبط باشيم، اما به دليل محدوديت فيزيكي، پشتيباني اين افراد از ما در مواقع لزوم بسيار كمتر خواهد بود و به پشتيباني لفظي محدود خواهد شد، در حالي كه اجتماعات واقعي به صورت حقيقي پشتيبان افراد عضو خود هستند. فقدان ارتباطات اجتماعي رودررو نيز باعث آن مي گردد كه فرد به نوعي دچار ايزوله شدن گردد و خودمحور شود. بيماري هايي مانند افسردگي و خودكشي نيز در اين بين ممكن است رخ دهند.
حوزه ي عمومي اصيل در واقع يك نوع پديده ي اجتماعي ابتدايي است كه نمي توان آن را به عنوان يك نهاد يا سازمان تصور كرد و همچنين چارچوبي از هنجارها و صلاحيت ها و نقش هاي گوناگون و مقررات عضويت وجود ندارد. چيزي كه عيناً در شبكه هاي مجازي اجتماعي مي بينيم اين است كه آن ها داراي يك سري از قواعد و هنجارها براي عضويت هستند. اين اطلاعات به ظاهر به عنوان اطلاعات پس زمينه براي برقراي ارتباط كاربر با ديگران در فضاي مجازي معرفي مي گردند، اما در واقع مورد نياز شركت هاي تبليغاتي، بنگاه هاي انتخاباتي و سازمان هاي اطلاعاتي هستند.
همان طور كه شاهد هستيم، حوزه ي عمومي شكل گرفته در چارچوب شبكه هاي اجتماعي مجازي نه تنها امكان تبادل آزاد اطلاعات را از بين مي برد، بلكه آزادي افراد را با اطلاعات به دست آمده از آن ها محدود مي سازند و حوزه ي عمومي افراد را نيز تخريب مي كنند.
از سوي ديگر، براي كساني كه با حوزه ي رايانه و اينترنت آشنا نيستند توليد و اشاعه ي اطلاعات و بحث علني و آزاد در فضاي شبكه هاي اجتماعي چندان محدوديت آور است كه خود از عوامل ديگر محدودكننده ي اين رسانه هاست. در واقع اين رسانه ها نيز به نوعي به تكنولوژي و فن سالاري محدود مي شوند و در نتيجه چندان نمي توان به حوزه ي عمومي برخاسته از آن ها اميد داشت. ناشناختگي در شبكه هاي اجتماعي براي ايجاد كنش ارتباطي در فضاي مجازي مانند شمشير دولبه است؛ از يك سو اين بدان معناست كه كساني كه احتمالاً كم رو هستند و يا به هر نحوي احساسات خود را مهار مي كنند، براي بيان اعتقادات خود اعتماد به نفس بيشتري پيدا مي كنند، به ويژه در اظهار نظرهاي مخالف.
افزون بر اين، شغل، طبقه، اصل و نسب، زبان بدن، جنسيت، قوميت، مذهبي بودن، قد و قامت، موانع گفتاري و خيلي از چيزها موانع بالقوه در راه مباحث رودرروي جهان واقع به شمار مي آيند كه در هنگام اتصال به اينترنت آشكار نيستند. از اين رو، آقاي الف تنها به قدرت استدلال آقاي ب در سطح تبادل نظر در اين شبكه هاي اجتماعي توجه دارد. در واقع نوعي تضاد انزوا و قابليت رويت در شبكه هاي اجتماعي روي مي دهد كه در آن كاربران ناچارند با ديگر افرادي كه در فواصل دور قرار دارند به گونه اي برابر ارتباط برقرار سازند و رفتار كنند.
امروزه محتواي اينترنت بيشتر از آنكه ساخته و پرداخته ي كاربران آن باشد، در نتيجه ي فعاليت دولت هاي سرمايه دار غربي و شركت هاي بزرگ چندمليتي است و اين امر روز به روز در فضاي اينترنت و شبكه هاي اجتماعي بيشتر به چشم مي آيد.
از سوي ديگر، مي توان بر اين نظر اصرار ورزيد كه ناشناختگي باعث آن مي شود كه شرط اصلي ارتباط انساني، يعني مسئوليت در ارتباط، در اين شبكه ها وجود نداشته باشد. اطلاعات موجود در شبكه هاي اجتماعي ممكن است از طرفي داراي صحت لازم نباشند. در اين بين، افراد ممكن است در شبكه هاي اجتماعي مجازي، با استفاده از قابليت پنهان كردن هويت خود، نقش هاي فانتزي را بر عهده بگيرند و اين امر اصل اعتماد را در روابط موجود در شبكه هاي مجازي از بين مي برد. امكان جعل و كلاه برداري و سوء استفاده از اطلاعات نيز مهم ترين مشكل شبكه هاي اجتماعي مجازي است.
در كنار اين موارد، بيشترين اميدي كه به شبكه هاي اجتماعي وجود دارد، در كنار ساير محدوديت هايي كه بيان شد، بحث مربوط به استفاده ي گروه هاي حاشيه اي براي بيان ديدگاه هاي خودشان است. گروه هاي اجتماعي، مانند گروه هايي كه از نظر مالي بضاعت زيادي ندارند و گروه هاي طرفدار محيط زيست كه معمولاً در جوامع كمتر مورد توجه واقع مي شوند، در شبكه هاي اجتماعي اين امكان را دارند تا در سايه ي امكانات اينترنت براي بيان ديدگاه هايشان اجتماعات مجازي تشكيل دهند.
اين شبكه ها به كاربرانشان اين امكان را مي دهند كه به ارتباط با يكديگر و ايجاد و توزيع اطلاعات به شكل ارزان و مؤثر بپردازند و از امكانات دريافت واكنش و بازخورد نيز برخوردار شوند. فضاي مجازي، به عنوان يك نظام ارتباطي متن محور، نظامي است كه محتواي آن توسط كاربران فراهم مي آيد، هرچند كه ضوابط اين توليد محتوا از قبل مشخص شده باشد.
بحث هويت
جداي از بحث مربوط به حوزه ي عمومي كه شبكه هاي اجتماعي مجازي در اختيار كاربرانشان قرار مي دهند، يك سري از بحث ها در مورد كاركردهاي شبكه هاي مجازي اجتماعي در بين كارشناسان اين امر نيز صورت پذيرفته است. البته برخي از اين كاركردها ممكن است با كاركردهاي فضاي مجازي به طور كل، هم پوشاني داشته باشند و برخي از كاركرد ها نيز مختص به خود شبكه هاي اجتماعي مجازي هستند.
تانبرگ كاركردهاي اجتماعي شبكه هاي مجازي را در 4 دسته بررسي مي كند:
1. كاركرد اظهاري؛ از آنجا كه افراد مايل اند براي خود و گروه خود هويت يابي نمايند، در اين شبكه ها به طور مؤثري اظهار وجود مي نمايند.
2. كاركرد اجتماعي؛
با هم بودن و برقراري ارتباط نوعي حس اجتماع را ميان افراد مي آفريند.
3. كاركرد آگهي بخشي؛
از طريق ارتباط، افراد مي توانند در اطلاعات يكديگر سهيم شوند.
4. كاركرد كنترل.
ارتباطات در اين شبكه هاي مجازي اجتماعي سبب شكل گيري كنش هاي مشترك و تغيير محيط مي گردد.
اين كاركردها نه تنها در شبكه هاي تعاملي و ارتباطي مجازي ديده مي شوند، بلكه در شبكه هاي ارتباطي واقعي نيز ديده مي شوند. در اين ميان، به ويژه بايد به كاركرد اجتماعي اشاره كرد كه در برقراري ارتباط در فضاي مجازي نقش بسيار مهمي دارد. اجتماعات مجازي در بستر اينترنت، با كمي اغراق، جامعه اي را شكل داده اند كه از آن مي توان به عنوان جامعه ي مجازي يا شبكه اي نام برد.
نكته ي مهم در اين اجتماعات، نحوه ي تعامل هويت هاي فردي و شكل گيري يك فرهنگ است كه تا حدي بازتوليد يك فرهنگ در جهان واقعي است و تا حدودي حاصل ابتكار و آزادي عمل در اين فضاي جديد است كه محدوديت هاي كمتري بر آن اعمال مي شود. از منظر هويتي نيز اگر به اين موضوع بنگريم، كاربران در شبكه هاي اجتماعي مجازي با هويتي چندگانه، دورگه و پيوندي رو به رو هستند تا يك هويت يك دست و منسجم. افراد و كاربران در شبكه هاي اجتماعي مجازي هويت خود را از طريق نوشته ها، لينك ها، نشانه هاي گرافيكي و ساير موارد بيان مي دارند. در بيشتر موارد اين فعاليت ها را شركت هاي تبليغاتي رصد مي كنند.
در واقع كاربران اطلاعات زيادي از خود بروز مي دهند، حتي اگر كمتر از خود بگويند (كوثري، 1384). به مسئله ي هويت به ويژه بايد از آن منظر توجه كرد كه بحران هويت ناشي از غربي شدن و كوكاكولائيزه شدن و همگن شدن به يكي از چالش ها و نگراني هاي جوامعي مانند ما تبديل شده است. اين نگراني با توجه به نقش پررنگي كه اينترنت و فضاي مجازي در ترويج و اشاعه ي فرهنگ غربي بازي مي كند، دوچندان شده است. البته برخي از كارشناسان از نوعي هويت و فرهنگ تلفيقي و پيوندي كه در فضاي مجازي شكل مي گيرد نام مي برند.
در واقعيت افراد به طور تام و تمام تسليم فرهنگ غربي نمي شوند و نوعي انتخاب در اينجا نيز وجود دارد. اين هويت به مدد فرآيندي حاصل مي گردد كه مي توان آن را نوعي امتزاج فرهنگي ناميد. نكته ي مهم در فرآيند شكل گيري هويت آن است كه فرد فعالانه در ايجاد آن شركت مي كند و دست به انتخاب گري مي زند. حتي چنان كه استوارت هال و جان فيسك مي گويند، در اينجا نوعي مقاومت نشانه شناختي در كار است؛ يعني افراد با انتخاب هاي خود دست به يك نوع مقاومت نشانه شناختي در مقابل فرهنگ حاكم مي زنند (كوثري).
يكي ديگر از مشخصه هاي مهم كار در شبكه هاي اجتماعي مجازي گمنامي است. البته اين گمنامي در بخش هاي مختلف جهان مجازي (وبلاگ، ايميل، شبكه هاي اجتماعي، گروهاي خبري و...) متفاوت است. گمنامي به صورت يك امكان بالقوه در اختيار كاربر است و اين امر شايد در زماني كه از كاربر خواسته مي شود هويت واقعي خود را ابراز كند روي مي دهد. با اين حال، هر چه بيشتر در زندگي در اجتماعات واقعي و مجازي تعارض وجود داشته باشد، امكان استفاده از گمنامي بيشتر است. زندگي در فضاي مجازي حدي از روابط و تعاملات نمادين را به وجود آورده است كه قابل قياس با زندگي واقعي نيست. در شبكه هاي اجتماعي مجازي انسان ها بيشتر از طريق نمادها با يكديگر در ارتباط هستند.
يوشر شبكه هاي اجتماعي و دوست يابي را از منظر فضاي اختصاصي مورد بررسي قرار مي دهد. شبكه هاي اجتماعي به كاربران نوعي فضا مي دهند كه شايد هيچ نهادي در دنياي واقعي اين فضا را در اختيار آن ها قرار ندهد.
افراد و كاربران در شبكه هاي اجتماعي مجازي هويت خود را از طريق نوشته ها، لينك ها، نشانه هاي گرافيكي و ساير موارد بيان مي دارند. در بيشتر موارد اين فعاليت ها را شركت هاي تبليغاتي رصد مي كنند. در واقع كاربران اطلاعات زيادي از خود بروز مي دهند.
در واقع هر چقدر فرد در زندگي واقعي با فضاي بيشتري رو به رو باشد تا خود را بيان كند، مانند نوع شغل، طبقه ي اجتماعي و سطح سواد و... باعث مي شود تا كمتر در شبكه هاي اجتماعي مجازي به دنبال فضايي براي بيان خود باشد. وي اين امر را نوعي فضامندي زندگي بشر توصيف مي كند. وي همچنين بيان مي دارد كه «فكر مي كنم حداقل از نظر تجربي قابل بحث است كه زندگي روزمره ي ما، تجربه ي رواني ما و زبان هاي فرهنگي ما امروزه تحت سلطه ي مقوله ي فضا هستند تا مقوله ي زمان، چنان كه در دوره ي مدرنيسم زمان بر فضا مقدم بود.» (جيمسون، 1991)
در دوره هاي قبلي حيات اجتماعي فضا را به مثابه ي امري خنثي، ثابت و غيرمتحرك و نامرتبط با امر اجتماعي مي پنداشتند كه تأثيري در شكل گيري هويت و فعاليت كاربران ندارد. در اين نگرش، تفاوت در هويت سوژه را زمان و تاريخ ايجاد مي كرد تا فضا. براي همين در دوره هاي آموزشي تأكيد بر آموختن تاريخ چيزهاست. حال آنكه از نظر يوشر، جهاني شدن تكيه را بر فضا و مكان مي گذارد. بنابراين فضا از يك عنصر ثابت و خنثي به امري مهم در مناسبات اجتماعي تبديل شده است. البته اين بدان معنا نيست كه از اهميت زمان كاسته شده است، بلكه زمان و فضا در ارتباط با هم دچار يك نوع فشردگي شده اند.
امروزه آنچه در شبكه هاي اجتماعي روي مي دهد به معني آميزش امر محلي و جهاني است. شبكه هاي اجتماعي به منزله ي تلاقي گاه فضاي جهاني شده و مكان هويت ها هستند. وي، به عنوان مثال، بيان مي دارد كه فعاليت شبكه هاي تروريستي در ايجاد شبكه هاي مجازي اجتماعي بسيار بيشتر از شبكه هاي به فرض قانوني است كه در زمينه ي محيط زيست فعاليت مي كنند، زيرا نهادهاي محيط زيست به دليل فعاليت قانوني كه انجام مي دهند و به دليل جنبه هاي اخلاقي كار آن ها كه اجتماع را با آن ها همسو مي سازد، امكان بروز خود را در فضاي واقعي بهتر مي توانند تحقق بخشند، در حالي كه شبكه هاي تروريستي براي فعاليت در اجتماع با محدوديت قانوني و اخلاقي رو به رو هستند و براي عضوگيري به شبكه هاي اجتماعي روي مي آورند و از قابليت گمنامي براي اختصاص فضايي براي خود استفاده مي كنند.
فضا در اينجا يك فرآيند يك طرفه مانند زمان نيست و گروه هاي اجتماعي و افراد متعلق به گروه هاي اجتماعي با سازمان دهي جديدي از مناسبات اجتماعي خود در شبكه هاي اجتماعي، كه تركيبي از فضاي اختصاصي و زمان است، مناسبات اجتماعي خود را برقرار مي سازند.
در پايان مي توان گفت كه شبكه هاي اجتماعي براي ما تركيبي طلايي از فرصت ها و چالش هاست كه تنها راه موفقيت فرهنگي در اين پديده ي مجازي، شناخت هر چه بيشتر اين پديده در جهت اخذ استراتژي ويژه و تغيير سياست ها در قبال اين حوزه، مطابق با آن استراتژي، است.
دیدگاه شما