11. مرداد 1391 - 10:50   |   کد مطلب: 155
مردان الهی در اثر خصوصیات روحی، تعهّد ویژه‌ای با پروردگار خود دارند که دیگران از آن سهمی ندارند؛ زیرا اصل تعهد بر اساس معرفت و توان بنا نهاده شد.

 مردان الهی در اثر خصوصیات روحی، تعهّد ویژه‌ای با پروردگار خود دارند که دیگران از آن سهمی ندارند؛ زیرا اصل تعهد بر اساس معرفت و توان بنا نهاده شد و چون انسان از موجودهای دیگر جهان طبیعت، آگاه‌تر و در نتیجه، توانمندتر است، معاهده خاص عبودی با خدا دارد که از آن تعهّد تشریعی در قلمرو جماد و منطقه گیاه و محدوده حیوان اثری نیست؛ گرچه همه آنها در معیار اطاعت تکوینی، خاضعان درگاه ربوبی‌اند.
بیان تعهد تشریعی و خضوع تکوینی در قرآن
قرآن از تعهد تشریعی همه انسانهای مکلف، چنین خبر می‌دهد: ﴿ألم‌عهد إلیکم یا بنی‌ادم أن لا تعبدوا الشیطان﴾ [۱]؛ ﴿و قضی ربّک ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه﴾ [۲]؛ چنان‌که از خضوع تکوینی سراسر نظام کیهانی، چنین سخن می‌گوید: ﴿فقال لها و للأرض ائتیا طوعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین﴾ [۳] و هیچ موجودی در حریم طاعت تکوینی خود، قدرت تمرد ندارد؛ زیرا از این دیدگاه، هر موجودی با تمام شئون وجودی خویشتن، سرباز آماده خداوند هستی است؛ ﴿و للّه جنود السموات والأرض﴾ [۴] و هرگز احتمال تعدّی و مجال طغیان برای آنان متصور نیست؛ زیرا توان آنها نیز سرباز محض خدا بوده و هرچه در نهان و نهاد آنهاست، در مرکز ستاد فرماندهی آفریدگار خود، جذب و مسخّر شده است.
به هر تقدیر، آنچه در قلمرو انسان یافت می‌شود، دو چیز است: یکی تعهّد تشریعی و دیگری عصیان‌پذیری وی؛ یعنی انسان از آن جهت که مختار است، نه مجبور، توان طغیان تشریعی را دارد؛ اما نه آن حد که مستلزم تفویض گردد و چون اساس تعهد، همانا آگاهی و توانمندی است، آنان که آگاه‌تر و قدرتمندتراند، تعهد برتری با مولای خود دارند که نا آگاهان بشری و ناتوانان انسانی از آن بهره ندارند و یا خود را از آن بی‌بهره کرده‌اند.
قرآن کریم در این باره از دو تعهد ویژه نام می‌برد که یکی تعهد پیامبران الهی است و دیگری تعهد وارثان آنان. اما درباره میثاق انبیاء، چنین می‌فرماید: ﴿و إذ أخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح و إبراهیم و موسی و عیسی ابن مریم و أخذنا منهم میثاقاً غلیظاً﴾.[۵]
اما درباره میثاق ثابت وارثان پیامبران، چنین می‌گوید: ﴿من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً﴾.[۶]
گرچه این تعهد پیکار علیه تبهکاران از همگان گرفته شد، لیکن پیمان‌شکنان از شکستن وفای به عهد، طرفی نبستند و در پیچ و خم عیّاران طبیعت گرفتار آمده‌اند؛ لذا رفاه را بر فلاح، ننگ را بر جنگ با ظالم و قعود را بر قیام ترجیح داده و به گوشه عافیت دروغین خزیده و از اینکه با نشستگان همنشین‌اند، خوشحال‌اند؛ ﴿فرح المخلّفون بمقعدهم خلاف رسول اللّه﴾ [۷] و با پوزش طلبی در صدد توجیه رفاه طلبی خود بر می‌آیند؛ ﴿یعتذرون إلیکم إذا رجعتم﴾ [۸] مهر ذلّتبارِ ﴿و لقد کانوا عاهدوا اللّه من قبل لا یولّون الأدبار﴾ [۹] بر پیشاروی تاریخ اینان، هماره ثبت خواهد بود.
رادمردانی که به قداست میثاق ویژه پای‌بند بودند، کسانی‌اند که هیچ دام و دانه‌ای آنان را از ذکر و فکر و شکر پروردگارشان باز نداشته است؛ ﴿رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه و إقام الصلاة و إیتاءالزکاة یخافون یوماً تتقلّب فیه القلوب و الأبصار﴾ [۱۰]؛ لذا عرفان را با حماسه هماهنگ کرده‌اند و جهاد اکبر و اصغر را در حدّ اوسط میثاق الهی، همسو ساخته‌اند و محراب نماز را با حربگاه معرکه، آشنا نموده‌اند.
چنین مردانی از دو جناح پرواز استمداد جسته، تا اوج عروج انسانی طیران کرده‌اند: یکی جناح علم و دیگری جناح عمل؛ زیرا نه بدون بال دانش، جهش میسور است و نه بدون بال عمل، پرواز ممکن.
قرآن کریم در تبیین دو بال جهش طائران قدس ملکوت، چنین می‌فرماید: ﴿إنما یخشی اللّه من عباده العلماء﴾ [۱۱]؛ یعنی کسانی که از آگاهی راستین بهره‌منداند، از خداوند هراسناک‌اند و چون خداشناس‌اند، از ترک اطاعت اوامر او بیمناک‌اند و چون عارف‌اند، از تخلّف وظیفه الهی اندیشناک‌اند و…
در این آیه از بال علم و بال عمل، آن‌چنان یاد شده است که عمل ناب و صحیح، بدون معرفت حاصل نخواهد شد و آگاهی عمیق، بدون هراس از عصیان خدا نمی‌باشد؛ بنابراین، تنها دین‌شناسان دین باورند که در برابر دستورهای الهی خاضع‌اند و از طرف دیگر، چون موحدانه خدا را شناخته‌اند، ترس آنان نیز مانند سایر شئون حیاتی آنها موحّدانه است.
اینان فقط از خدا می‌ترسند و هرگز از غیر او هراس ندارند؛ چنان‌که در سوره «احزاب» چنین تلاوت می‌نماییم: ﴿الذین یبلّغون رسالات اللّه و یخشونه و لا یخشون أحداً إلاّ اللّه و کفی باللّه حسیباً﴾.[۱۲] آری، خاصیت توحید ناب، همانا این است که موحّد در تمام شئون زندگی خویش، جز به نام و یاد خدا نیندیشد و از این رهگذر، فرقی بین خوف و رجا، دوستی و دشمنی و مانند آن نیست؛ یعنی تنها تکیه امیّد موحد، خداست.
چنان‌که فقط از او اندیشناک است و تنها دوست وی خداست؛ چنان‌که تنها دشمنی وی با خدازدایان و ملحدان می‌باشد؛ به طوری که فقط با توحید، سر سازش و تولّی دارد و با هرگونه شرک، سرِستیز و تبرّی را داراست و آیه ﴿قل إن کان ابائکم و أبنائکم و إخوانکم و أزواجکم و عشیرتکم و أموال اقترفتموها و تجارةٌ تخشون کسادها و مساکن ترضونها أحبّ إلیکم من اللّه و رسوله و جهادٍ فی سبیله فتربّصوا حتّی یأتی اللّه بأمره و اللّه لا یهدی القوم الفاسقین﴾ [۱۳] و نیز آیه پایان سوره «مجادله» شاهد گویای این مطلب است.
تعهد ویژه عالمان دین در برخورد با ستم ظالمان
به هر تقدیر، رجال علمی و عملی که وارثان راستین پیامبران‌اند، غیر از تعهّد عمومی عبودی، یک تعهد خاصی دارند که آنان را به انبیاء نزدیک می‌کند و این عهد ویژه، همان است که در خطبه شقشقیّه نهج البلاغه ترسیم شده است: «أما والذی فلق الحبّة و برء النسمة! لولا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود الناصر و ما أخذ اللّه علی العلماء أن لا یقارّوا علی کظّة ظالمٍ و لا سغب مظلوم» [۱۴]؛ یعنی خداوند از عالمان دین و دانشوران آیین خود تعهد گرفته است که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان آرام نگیرند و آن بی‌عدالتی را با سکوت و قعود خود آرام نگذارند و امضاء نکنند.
البته ظلم اقتصادی تبهکاران زراندوز و مظلوم شدن مستمندان و خانمان سوختگان، تهیدستی و گرسنگی، مصداق ظاهری این تعهد خاص است؛ و گرنه رزق و سیری و گرسنگی و مانند آن، مصداق مهم‌تری دارد که نباید از نظر دور بماند و آن رشد فرهنگی و تعلیم و تربیت صحیح، یک جامعه است؛ چه این‌که در ذیل آیه ﴿فلینظر الإنسان إلی طعامه﴾ [۱۵] چنین آمده است که انسان موظف است، درباره دانشی که فرا می‌گیرد، تأمل و بررسی نماید که از چه کسی یاد می‌گیرد و می‌آموزد؛ بنابراین، غذا و طعام و مانند آن شامل رزق معنوی و علم و دانش هم خواهد شد.
عالمان الهی موظف‌اند که جلوی هرگونه تهاجم فرهنگی شکمبارگی کژاندیش را بگیرند تا ساده‌ندیشان بی‌پناه، به دام اغوای آنان گرفتار نیایند و دانشوران دینی، همان‌طوری که به تعهد نظامی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن عمل نموده و دین خود را تأدیه می‌کنند، در قبال تعهد فرهنگی نیز مسئولیت خاص احساس می‌کنند و برای خروج از عهده آن از نثار و ایثار، هیچ‌گونه دریغ ندارند.
آنچه در این گفتار کوتاه مطرح است، همانا تعهد فرهنگی عالمان دین است. اینان یک وظیفه تحصیلی دارند و یک فریضه حصولی. توضیح آن این که نسبت به بعضی از کارها نه تنها موظف‌اند درباره انتقال آن کوتاهی نکنند، بلکه متعهدااند که مقدمات آن را نیز فراهم کرده و شرایط مخصوص آن را تحصیل نمایند؛ ولی درباره شرایط و مقدمات خارج از حوزه‏قدرت، عهده‌دار تحصیل آنها نیستند؛ بلکه منتظر حصول آنها می‌باشند که اگر آن اسباب و شرایط خارج از قلمرو قدرتْ حاصل شد، فوراً قیام و اقدام کنند.
مثلاً تشکیل حکومت و تأسیس نظام حکومتی، دارای شرایط بی‌شماری است که برخی از آنها تحصیلی و بعضی از آنها حصولی می‌باشد. وظیفه عالمان دین‌شناس و دین باور نسبت به شرایط یاد شده یک‌سان نیست؛ بلکه درباره شرایط مقدور باید تحصیل نمایند و درباره مقدمات غیر مقدور، منتظر حصول آن باشند.
تحصیلی بودن تعلیم مسائل فرهنگی
جریان تعلیم مسائل فرهنگی، از قبیل مقدمات تحصیلی است؛ زیرا بسیاری از شرایط آن داخل در حوزه قدرت عالمان دینی می‌باشد؛ لذا وارثان انبیاء چونان پیامبران(علیهم‌السلام) به نشر فرهنگی مبادرت جسته و از آگاه نمودن اقشار گوناگون مردم در سطوح مختلف، قصور و فتوری را روا نمی‌دارند تا جامعه از جهالت و ضلالت برهد و به معرفت و هدایت برسد.
چون مهم‌ترین رسالت پیام‌آوران الهی، شکوفایی انسانیت اصیل جامعه است و انسانیّت نیز دارای دو جهت حساس است: یکی اندیشه درست و دیگری جهتیابی و کوشش صحیح؛ یعنی ادراک درست و تحریک صحیح، نقش تعیین کننده را در ساختار انسانی به عهده دارند. جریان باروری اندیشه بشری را با ﴿و یعلّمهم الکتاب والحکمة﴾ [۱۶] تنظیم می‌نمایند و جریان ثمردهی کار و کوشش انسانی را با ﴿و یزکّیهم﴾ [۱۷] تأمین می‌کنند.
حضرت امیرالمؤمنین، آن که خود از بزرگ‌ترین رائدان و قائلان قافله‌های بشری است، تأثیر رسالت نبی‌اکرم اسلام‏‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را چنین ترسیم می‌فرماید: «إلی أن بعث اللّه سبحانه محمداً رسول اللّه‏ص… و أهلُ الأرض یومئذٍ ملل متفرقة و أهواء منتشرة و طوائف متشتّتة… فهداهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة» [۱۸]؛ یعنی ارسال سلسله پیام‌آوران الهی به حضرت محمد‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسید؛ در حالی که جهان عصر بعثت، گرفتار ملیتهای پراکنده و خواسته‌های گوناگون فراوان بوده است و خداوند به وسیله رسول‌اکرم‏‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آنها را از ضلالت و گمراهی رهانیده و از جهالت و نادانی نجات داده و این دو بار گران گمراهی و نادانی را به دو بال توانمند رهیابی و دانایی مبدّل نمود.
همین دو ویژگی که در متن رسالت پیامبر گرامی اسلام‏‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مشهود است، در برنامه معلّم اول شهادت، شهامت و سلحشوری و قیام علیه طاغیان متمرد تاریخ، یعنی حضرت سیدالشهداء، حسین بن علی(علیه‌السلام) می‌درخشد؛ چنان‌که در زیارت اربعین آن حضرت که از مختصات پیروان راستین اوست، چنین آمده است: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» [۱۹]؛ یعنی حضرت امام حسین(علیه‌السلام) خون دل خود را در راه تو (خدا) داد تا بندگانت را از نادانی به دانایی و از گمراهی به رهیابی رهایی داده و نجات بخشد.
کامیابی امام خمینی(قدّس سرّه) در ایفای مسئولیت های خویش
غرض آنکه رسالت مردان الهی همان تعهّد خاص و وفای مخصوص است و همان‌طوری که در صحنه سیاست و سائر مسائل وابسته به آن، تعهد ویژه‌ای داشته و آن را ایفاء می‌نمایند، در صحنه هدایت و فرهنگ نیز مسئولیتهای یاد شده بوده و در ایفای همه آنها کامیاب باشند، اندک‌اند و از این نادره‌های دوران می‌توان امام خمینی(قدس سرّه) را نام برد و چون مقدار تعهد هرکس در مدار توانمندی علم و عمل اوست، شمّه‌ای از اقتدار ملکوتی این بزرگ مرد الهی بازگو می‌گردد تا محدوده مسئولیت خاص او روشن شده و ایفای آن آشکار گردد.
علوم انسانی از لحاظ روش به شهودی، برهانی، نقلی و تعبّدی تقسیم می‌شود. آنچه با شهود دل پدید می‌آید، عرفان نامیده می‌شود، و آنچه با برهان عقل تحصیل می‌شود، حکمت و کلام است و آنچه با نقل به دست می‌آید، سیره و تاریخ است و آنچه باتعبّد حاصل می‌شود، فقه و مانند آن است که گذشته از جنبه نقلی، اساس روشمندی آن را تعبّد تعیین می‌نماید.
چون هرکدام از این علوم انسانی با شأن ویژه‌ای از شئون نفس انسانی تأمین می‌گردد و اهتمام نفس در هر شأنی او را از توجه تام به سایر شئون باز می‌دارد، لذا جامعیت یک نفر در علوم قلبی و عقلی و سمعی بسیار دشوار است؛ لیکن امام خمینی به نوبه خود در علوم یاد شده صاحب نظر و صاحب دل و بصر بود.
اعمال انسانی از جهت روش و نیز از لحاظ تعلّق به مسائل مختلف، به تهذیب روح، اداره خانواده، تدبیر جامعه و سیاست کشور و رعایت حقوق و مواثیق و قوانین بین المللی منقسم خواهد شد که هرکدام نام مخصوص خود را داراست و حکمت عملی هریک از آنها نیز با راههای ویژه پیموده می‌شود و گرایش عملی روح به هرکدام از آنها مانع توجّه تام به شأن دیگر خواهد بود؛ لذا جامعیت یک شخص در همه آنها سهل نیست.
ولی امام خمینی به نوبه خویش در ملکات عملی یاد شده متعهد بود و تهذیب اخلاق، وی را از تدبیر جامعه و سیاست داخلی و خارجی باز نمی‌داشت؛ چنان‌که اداره جنگ و صلح او را از تزکیه نفس منصرف نمی‌کرد؛ لذا در حدّ خود جامع رشته‌های گوناگون علوم انسانی بود و به سهم خویش، واجد ملکات فاضله یاد شده از حیث عمل بوده است. قهراً تعهّد او از دیگران بیشتر و توجه وی به ایفای مسئولیت از دیگران افزون‌تر بوده است.
آنچه فعلاً مورد نظر است، خصوص جنبه فرهنگی آن امام راحل(قده) است که با سنّت بَنان و سیرت بَیان، عهده‌دار تعلیم کتاب و حکمت بوده‌اند و با عقل وعایت و رعایت ارکان دین را درک کرده‌اند؛ نه آنکه با عقل سماع و روایت بسنده کرده باشند. گفتار یا نوشتارش چونان رفتار وی، شرح و تفسیر آیه‌ای از قرآن یا حدیثی از عترت طاهرین(علیهم‌السلام) بود و خط مشی او را برنامه‌های دینی تنظیم می‌کرد؛ نه هوا و ردی.
بهره وری همگان از شخصیت امام خمینی(قدّس سرّه)
اگر مستعدّی به سخن او گوش می‌داد یا به نوشته‌اش نگاه می‌کرد، سهم خود را از رزق معنوی ارتزاق می‌کرد و اگر صاحب دلی با نیایشهای وی مأنوس می‌شد، راه نزدیک نجوا با خدا را مشاهده می‌نمود و اگر صاحب بصری با تفویض و تسلیم او آشنا می‌شد، صراط مستقیم نصرت دین و نصرت خدا را به عنوان پاداش یاری دین وی احساس می‌کرد. تاریخ حماسه و هماوردی آمیخته با همیاری محرومان و دردمندان جامعه او از یک سو و
نزول برکتهای غیبی بر وی از سوی دیگر، تابلوی زیبای پیوند عبد و مولا را ترسیم می‌نمود.
آنچه در گفته‌ها یا نوشته‌های عارفان سالف و آنف، به متأخران ارث رسیده است که دعا قرآن مرفوع و صاعد است، در ادعیه خالصانه او هنگام غربت اسلام و مظلومیت میهن اسلامی و مردم مسلمان مشهود بوده است و آنچه از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) رسیده است که سعادت و شهادت را برای خود و فرمانده لشکرش، جناب مالک اشتر درخواست کرد،[۲۰] در زمزمه‌های دوران مبارزه‌اش به گوش می‌رسید.
آنچه در وصف پاکان و پرهیزگاران آمده است که در هنگام مصیبت و سوانح سنگین و دردناک، بازگشت ابدی قافله بشری را به سوی خدا دانسته و با استرجاع، هرگونه حادثه ناگوار را تحمّل می‌نمایند، در برخوردش با حوادث انفجارها و دفاع مقدس هشت ساله به چشم می‌خورد.
سرانجام، آنچه از امامان معصوم(علیهم‌السلام) رسیده است که هیچ‌کدام از ما به مرگ عادی رحلت نمی‌کنیم، بلکه یا مقتول و یا مسموم خواهیم شد، در وی که از وارثان راستین آن ذوات مقدس بوده است، ظهور کرد؛ چنان که در متن پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مرقوم فرموده‌اند.
همان وصیّتی که انبیاء ابراهیمی(علیهم‌السلام) به دودمان خود و نیز به امّت اسلامی کرده‌اند که اسلام را حفظ کنید و با آن زندگی کنید و با همان دین مرضی الهی رحلت نمایید، در چهره وصیت‌نامه الهی سیاسی وی ملح‏وظ است و همان سفارش تابناک رسول اکرم‏‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره قرآن و عترت در متن وصیت‌نامه او تدوین شده است و همان افتخاری که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در متن نامه خود به دربار اموی مرقوم فرموده‌اند، در جای جای وصیت‌نامه او نیز رقم خورده است.
زندگی و مرگ ولایت مدارانه امام خمینی
اگر درباره این شاگرد صادق قرآن و عترت و وارث راستین اسلام و عاشق مشتاق اهل‌بیت عصمت و طهارت و سرسپرده کوی ولای توحید و دل سپرده سوی ولایت خاندان نبی‌اکرم‏‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفته شود.
که مشمول «اللّهم اجعل محیایَ محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدٍ وآل محمد» [۲۱] بوده است، سخنی به گزاف گفته نشد.
انتظار می‌رود با سیر و تعمق در گفته‌ها و نوشته‌های فارسی و عربی این بزرگ مرد الهی، خواه در عرفان، فلسفه، کلام، تفسیر، فقه و اصول، و خواه در نصایح مردمی و موضع‌گیریهای سیاسی و حمایتهای از پابرهنه‌ها و درد آشنایان جامعه و خواه در ایجاد وحدت و هماهنگی و همدلی و همیاری اقشار مختلف مردم و مانند آن، توفیق حضور در صحنه دیانت و سیاستِ به هم تنیده، بهره همگان گردد.
زیرا همواره دو مطلب مهم را باید محور برنامه‌های انقلاب اسلامی دانست: اول، ضرورت حضور مردم در صحنه انقلاب تا این قیام الهی همچنان زنده بماند و خداوند وظیفه مردان با ایمان را چنین ترسیم فرمود: ﴿إنّما المؤمنون الذین امنوا باللّه و رسوله و إذا کانوا معه علی أمر جامع لم‏یذهبوا حتّی یستأذنوه إنّ الذین یستأذنوک أُولئک الذین یؤمنون باللّه و رسوله﴾ [۲۲]؛ یعنی مردان با ایمان و مؤمنان واقعی کسانی‌اند که از لحاظ اعتقاد، به خدا و پیامبر او ایمان آورده باشند و از لحاظ عمل، هرگاه مطلب مهم اجتماعی و حکم جامع امّت اسلامی فرا رسید، هرگز صحنه را رها نکرده و حتی اگر معذور هم باشند، بدون تحصیل اذن رهبر مسلمین از صحنه اجتماع خارج نمی‌شوند.
مؤمنان معذور که با اذن قبلی غیبت می‌کنند، دارای ایمان واقعی به خدا و پیامبراند. از این آیه، چنین بر می‌آید که حضور مردم در مجامع سیاسی و مانند آنها متمِّم ایمان آنها بوده و بدون آن ایمانشان ناقص می‌باشد؛ (و جریان حنظله غسیل الملائکه که در دفاع مقدس اسلامی بعد از شب زفاف شربت شهادت نوشید، در ذیل همین آیه مطرح است) بنابراین، وظیفه مردم همانا حضور در صحنه‌های اجتماع دینی است.
دوم، اگر مردم در صحنه سیاست و اجتماع دینی حاضر نباشند و نسبت به سرنوشت نظام حاکم بی‌تفاوت باشند و با پندار جدایی دین از سیاست یا رفاه طلبی یا بهانه‌های دیگر از حضور در صحنه محروم گردند، آن نظام سرنگون خواهد شد و رقیب خون‌آشام چیره می‌گردد؛ چنان‌که حکومت امام علی(علیه‌السلام) و حکومت امام حسن(علیه‌السلام) نشانه خوبی برای این تجربه تلخ است.
زیرا رهبر معصوم مفترض الطاعه از نظام الهی بود، لیکن مردم در اثر اختلاف داخلی به جنگ با یک‌دیگر مشغول شدند و یا در اثر عدم احساس وظیفه انزوا را اختیار کردند؛ لذا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از آنها خسته شده و شکایت به خداوند برد و در نیایش ویژه از خدا درخواست کرد تا او را از مردم بگیرد و مردم را نیز از او جدا کند و جریان شکست حکومت امام مجتبی(علیه‌السلام) نیز نیازی به توضیح ندارد؛ پس نمی‌توان با حق بودن نظام حاکم و قدرت رهبری بی‌بدیل امام معصوم(علیه‌السلام) قناعت کرد؛ بلکه حضور مردم به عنوان پایگاه و پشتوانه مستحکم نظام اسلامی ضروری است.
خداوند دو مطلب را صریحاً به پیامبر اکرم‏‏(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اعلام کرد: اول، اگر خدا و مردم در صحنه باشند، نظام اسلامی را کفایت می‌کند و نیازی به چیز دیگر نیست: ﴿یا أیّها النّبی حسبک اللّه و من اتّبعک من المؤمنین﴾.
دوم، اساس توحید بر آن است که چیزی همتای خداوند نبوده و در ردیف خدا قرار ندارد؛ بنابراین، حضور مردم هرگز همتای حضور خدا و نصرت الهی نیست؛ بلکه مردم نیز سربازان الهی‌اند و زمام آنها به دست خداوند است؛ هرگاه صلاحیت یاری دین را تحصیل کردند و از غرور و نیرنگ دنیا آزاد شدند، خداوند آنها را توفیق خاص عطا می‌کند تا مدافعان واقعی اسلام بوده و رهبر مسلمین را یاری کنند: ﴿هو الذی أیدک بنصره و بالمؤمنین﴾ [۲۳]؛ یعنی خداوند تو را (ای پیغمبر) از دو راه کمک کرد: یکی امداد غیبی و دیگری هدایت مردم به سوی تو و دعوت مؤمنان به یاری تو؛ یعنی اگر مردم در صحنه آمده‌اند و حضور آنها مؤثر بوده است، بر اساس توحید، طبق امداد الهی بوده است؛ پس مردم هرگز همتای خدا نیستند؛ بلکه در تحت هدایت الهی توفیق یاری دین را در شرایط خاص فراهم می‌نمایند.
همین مطلب را می‌توان از نیایش حضرت ابراهیم خلیل استنباط نمود؛ زیرا آن حضرت به خداوند چنین عرض کرد: ﴿ربّنا إنّی أسکنت من ذرّیتی بوادٍ غیر ذی زرعٍ عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیموا الصلوة فاجعل أفئدةً من الناس تهوی إلیهم و ارزقهم من الثمرات لعلّهم یشکرون﴾[۲۴]؛ یعنی پروردگارا! من ذریّه‌ام را… نزد خانه محترم تو که از حرمت خاصی برخوردار است، جا دادم تا نماز را اقامه کنند؛ پس دلهای گروهی از مردم را به سوی آنان گرایش ده تا به سمت آنها مایل شوند و آنان را حمایت و یاری کنند و مایه انس و رهایی از غربت آنها گردند….
غرض آنکه زمام دلهای مردم به دست خداوند است؛ زیرا پیشاروی هستی هر ذی‌روح، بلکه هر موجودی به دست اوست؛ لذا اگر مردم در صحنه انقلاب بوده و هستند و دلهای آنها به سوی امام راحل(قدس سرّه) گرایش دارد و گفتار و نوشتارش در گوش جانها آشناست و جنبه الهی آن همچنان محفوظ است، از برکتهای غیبی است که هم نصیب امّت اسلامی شد و هم بهره امام راحلِ.
در پایان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقدیر می‌شود که به نشر آثار فرهنگی امامِ همت گماشت. خداوندا توفیق رهیابی به سویت و یاری دینت و نگهداری نظام اسلامیت را بهره همگان بفرما!
والحمدللّه رب العالمین
قم اردیبهشت ۱۳۷۲
جوادی آملی
٭ ٭ ٭

[۱] ـ سوره یس، آیه ۶۰٫
[۲] ـ سوره اسراء، آیه ۲۳٫
[۳] ـ سوره فصلت، آیه ۱۱٫
[۴] ـ سوره فتح، آیه ۴٫
[۵] ـ سوره احزاب، آیه ۷٫
[۶] ـ سوره احزاب، آیه ۲۳٫
[۷] ـ سوره توبه، آیه ۸۱٫
[۸] ـ سوره توبه، آیه ۹۴٫
[۹] ـ سوره احزاب، آیه ۱۵٫
[۱۰] ـ سوره نور، آیه ۳۷٫
[۱۱] ـ سوره فاطر، آیه ۲۸٫
[۱۲] ـ سوره احزاب، آیه ۳۹٫
[۱۳] ـ سوره توبه، آیه ۲۴٫
[۱۴] ـ نهج البلاغه، خطبه ۳٫
[۱۵] ـ سوره عبس، آیه ۲۴٫
[۱۶] ـ سوره بقره، آیه ۱۲۹٫
[۱۷] ـ همان.
[۱۸] ـ نهج البلاغه، خطبه ۱٫
[۱۹] ـ مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
[۲۰] ـ نهج البلاغه، نامه ۵۳، پایان عهدنامه مالک.
[۲۱] ـ سوره نور، آیه ۶۲٫
[۲۲] ـ سوره انفال، آیه ۶۴٫
[۲۳] ـ سوره انفال، آیه ۶۲٫
[۲۴] ـ سوره ابراهیم، آیه ۳۷٫
برگرفته از:http://javadi.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=Mjcz-R3mem4HmKU...

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)

دیدگاه شما