15. خرداد 1392 - 14:54   |   کد مطلب: 4560
تشديد فضاي رسانه‌اي «ايران‌هراسي» که در اين روزها به وضوح شاهد آن هستيم، ارتباط مستقيمي با برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري در ايران دارد.

نشانه آن اين است که فضاي رواني رسانه‌اي عليه ايران که تا نيمه اردي‌بهشت‌ماه يعني زمان آغاز نام‌نويسي نامزدها روندي فزاينده داشت، از نيمه اردي‌بهشت به مدت دو هفته تا حد بسيار زيادي آرام شد و از روز اول‌خردادماه يعني زمان اعلام اسامي نامزدهاي انتخابات رياست‌جمهوري ايران و مشخص شدن اينکه دو نفر از کانديداها در ليست ‌نهايي انتخابات نيستند، بار ديگر تبليغات رسانه‌اي عليه ايران اوج گرفت و هم اينک با تبليغات فزاينده عليه ايران و انتخابات رياست‌جمهوري مواجه هستيم.
مرور سخنان و مواضع مقامات و مراکز آمريکايي نشان مي‌دهد که روي انتخابات در ايران حساسيت ويژه‌اي دارند. واشنگتن اگر مي‌توانست انتخابات ايران را به «ضدانتخابات» تبديل کند از مقطع برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري به مثابه يک فرصت ويژه براي به چالش کشيدن بنيانها، اصول و عوامل اصلي ماندگاري نظام جمهوري اسلامي استفاده مي‌کرد. کمااينکه موضعگيري رسانه‌اي به نفع بعضي از کانديداهاي انتخاباتي که به گمان نادرست آمريکايي‌ها مي‌توانستند منشأ چالش‌هاي مهمي براي نظام اسلامي ايران باشند و نيز موضعگيري صريح و رسمي عليه انتخابات ايران پس از آنکه معلوم شد شوراي نگهبان اين دسته از کانديداها را احراز صلاحيت نکرده است، از اين موضوع خبر مي‌دهد. مقامات آمريکا و دستگاههاي اطلاعاتي، امنيتي و سياسي اين کشور از قبل گفته بودند که انتخابات 92 ايران فرصت لازم را براي بازسازي حوادث سال 88 به وجود مي‌آورد. اما اينک آمريکايي‌ها اين راه را در انتخابات دو هفته آينده مسدود مي‌دانند و طبعا اميدي به آن ندارند.
در وجه دوم آمريکا تلاش مي‌کند تا سلامت انتخابات رياست‌جمهوري را در ايران زيرسوال ببرد. کمااينکه پس از نااميدي از سوار شدن بر روند انتخاباتي ايران بلافاصله به سمت مخدوش نشان دادن اين انتخابات در بالاترين سطح رفتند. در اين ميان خانم «وندي شرمن» معاون وزير خارجه، صلاحيت شوراي نگهبان را براي بررسي صلاحيت‌ها زير سوال برد و مدعي شد اين شورا «به هيچ‌وجه مشروعيت و مسئوليت‌پذيري مدني ندارد» و جان‌کري اعضاي شوراي نگهبان را «اعضاي غيرمنتخب» که فقط دنبال‌کنندگان منافع ملي نظام را تاييد مي‌نمايند، خواند و انتخابات خردادماه ايران را نيز فاقد آزادي، عدالت و شفافيت معرفي کرد. سخنگوي کاخ‌سفيد نيز معيارهاي رد صلاحيت در ايران را مبهم خواند و شورا را متهم کرد که به ابزار حکومتي براي زيرپا گذاشتن حق مردم تبديل شده است.
در واقع غرب انتخابات ايران را تحت شرايطي يک «فرصت» و تحت شرايط ديگري يک «تهديد» تلقي مي‌نمايد. آمريکايي‌ها در شرايطي که نمي‌توانند در انتخابات رخنه کرده و به يک جدال فراگير عليه جمهوري اسلامي تبديل نمايند، آن را يک «تهديد بزرگ» براي خود ارزيابي مي‌نمايند. چرا؟ غرب و رژيم‌هاي وابسته به آن در منطقه مي‌دانند که مهمترين عاملي که پايه‌هاي انقلاب اسلامي و نظام برآمده از آن را مستحکم نموده و به اصول و ارزش‌ها و استراتژي‌هاي آن طراوت بخشيده و ديگران را تحت تأثير قرار مي‌دهد، «انتخابات پرشور» است. غرب نمي‌خواهد در ايران انتخابات برگزار شود و در صورتي که چاره‌اي جز پذيرش برگزاري آن ندارد، نمي‌خواهد پرشور باشد. آمريکا مي‌داند در ايران علي‌رغم آنکه گرايش غالبي به سمت تمدن و فرهنگ غرب وجود ندارد، مردم‌سالاري حاکم است. اکثريت قاطع مردم در ايران در فواصل زماني کوتاهي از يکديگر به پاي صندوق‌هاي رأي مي‌روند و «حکمرانان» را خود انتخاب مي‌نمايند. اين براي غرب غيرقابل باور است چرا که دهها سال است که برگزاري انتخابات و حکومت دمکراتيک را به عنوان ابزار تمدني خود معرفي کرده است و حالا کساني که ابعاد زيادي از تمدن و فرهنگ غرب را قبول ندارند، بيش از مردم در غرب از اين ابزار براي استحکام نظامي که با غرب هيچ ميانه خوشي ندارد، استفاده مي‌کنند. اين براي غرب غيرقابل قبول است.
غرب در عين حال يک نگراني جدي ديگر هم دارد و آن اين است که مدل مردم‌سالاري ايران به وضوح در «منطقه اسلامي» در حال پذيرش عمومي است. اولين بار اسلام‌گراهاي ترکيه به پيروي از انقلاب اسلامي ايران به استفاده از «انتخابات» براي رسيدن به اهداف روي آوردند. رجايي کوتان و مرحوم نجم‌الدين اربکان که از ابتداي دهه 1960 رابطه تنگاتنگي با جمهوري اسلامي داشتند از فضاي به وجود آمده در دولت «تورگوت اوزال» استفاده کردند و به کرسي‌هايي در مجلس و شهرداري‌ها دست يافتند از اين پس برخورد دولت‌هاي لائيک ترکيه با اسلام‌گراها مشکل شد و اين زمينه‌ساز روي کارآمدن اولين دولت اسلام‌گرا در ميانه دهه 1990 گرديد. در همين دوران اين تجربه در اردن و الجزاير نيز تکرار شد و اکثريت نسبي يا مطلق کرسي‌هاي مجلس و شهرداري‌ها بدست اسلام‌گرايان در اين دو کشور افتاد. يک دهه بعد اين تجربه در چند جاي ديگر از جمله لبنان و فلسطين تکرار شد و جنبش‌هاي حزب‌الله و حماس توانستند نقش مهمي در شکل‌گيري دولت‌هاي مقاومت يا دولت‌هايي که با مقاومت مشکل نداشتند، ايفا نمايند.
کما اينکه اين مدل گروه اسلام‌گراي محافظه‌کار «اخوان‌المسلمين مصر» را هم از نيمه دهه 1990 به سمت انتخابات سوق داد و در نهايت پارلمان مصر را به آنان سپرد.
استفاده از شيوه انتخابات پارلماني براي تحقق اهداف اسلام‌گرايانه، پيش از انقلاب اسلامي ايران و مطرح شدن الگوي حضرت امام خميني(ره) نه بين شيعيان و نه بين اهل سنت مرسوم نبود. پيش از اين مسلمانان به سه دسته تقسيم مي‌شدند، دسته‌اي که در حکومت‌هاي لائيک هضم شده بودند، دسته‌اي که خارج از حکومت بوده و از تأثيرگذاري بر آن مأيوس بودند و گروه کوچکي که معتقد به توسل به شيوه مسلحانه براي دستيابي به قدرت بودند. اين دسته هر از گاهي از گوشه‌اي سربر مي‌آوردند ولي بسرعت توسط حکومت‌ها سرکوب شده و از بين مي‌رفتند. گروه فدائيان اسلام به رهبري شهيد نواب صفوي در ايران و جريان التکفير و الهجره به رهبري شکري ابراهيم در مصر دو نمونه از اين دسته در ميان شيعيان و اهل سنت بودند. انقلاب اسلامي که در عين پرجوش و خروش بودن و در برگرفتن بزرگترين امواج انساني، «مسالمت‌آميز» به پيروزي رسيد و تثبيت شد، راه جديدي را فرا روي مسلمانان شيعه و سني گذاشت. و آن امکان پيروزي از طريق همراهي توده‌هاي مردم و توسل به شيوه‌هاي مسالمت‌آميز بود.
پديده انتخابات در ميان اهل سنت بيش از شيعيان غريب بود چرا که برادران سني ما راهي به جز «غلبه»، «استخلاف» و «شيوه اهل حل و عقد» نمي‌شناختند و راه‌هاي ديگر را شرعي نمي‌دانستند. برادران سني ما در مصر قيام عليه حکومت را خلاف شرع مي‌دانستند و از اين رو به طرد هواداران «شکري ابراهيم» که وزير اوقاف مصر- ذهبي- را به جرم خدمت به کفار ترور کرده بودند، روي آوردند. پذيرش انتخابات راه تازه‌اي بود که برادران سني ما به تأسي از انقلاب اسلامي برگزيدند و امروزه به يک شيوه اخلاقي سياسي و قابل انطباق با شريعت در بين برادران سني ما تبديل شده است. اين در حالي است که غرب با اسلاميزه شدن دمکراسي به شدت مخالف است و اين را راهي براي از بين رفتن نفوذ غرب در جهان اسلام ارزيابي مي‌نمايد. چرا که انتخابات در جهان اسلام همواره مخالفان غرب را به قدرت رسانده است.
دقيقا از اين رو غرب آنگاه که نتوانسته از انتخابات، کانديداي دلخواه خود را بيرون آورد و يا نتوانسته به بستري عليه اساس نظام تبديل کند، به شدت عليه انتخابات فعال شده است. وزير خارجه آمريکا به صورت صريح به يک نهاد حقوقي در نظام جمهوري اسلامي حمله مي‌کند و اين در مورد هيچ کشور ديگري مصداق ندارد و اساسا «جان کري»، «اوباما» و «وندي شرمن» نمي‌دانند چه ساز و کار داخلي در کشورهاي ديگر وجود دارد. در واقع غرب و به ويژه آمريکا خود را با جزئيات انتخابات ايران نيز درگير مي‌کند چرا که اين انتخابات با مسائل مختلفي در آمريکا و حوزه پيراموني آن گره خورده است.
اما، ما بارها تجربه کرده‌ايم که فشار آمريکا روي فضاي داخلي ايران و کليد کردن روي يک موضوع از يک موفقيت بزرگ ايران خبر مي‌دهد. مسلما اگر پيش‌بيني آمريکايي‌ها از يک انتخابات کم‌رمق و کم‌رونق خبر مي‌داد آنان کمي خويشتنداري که لازمه حکومتداري است، پيشه مي‌کردند. بالا گرفتن تبليغات ضد ايراني در ايامي که همه چيز از يک انتخابات باشکوه و يک «انتخاب هوشمندانه» حکايت مي‌نمايد، کاملا قابل درک است. آمريکايي‌ها براي اينکه چنين اتفاقي نيفتد، خيلي تلاش نموده‌اند، تحريم‌هاي سنگيني که بخصوص طي دو سال اخير دنبال کرده و تهديدات مداومي که بر زبان رانده‌اند، اگر با يک انتخابات پرشکوه در ايران باطل شود، آمريکا هيچ چاره‌ ديگري ندارد جز اين که آشکارا دست‌هاي خود را بالا ببرد کما اينکه همين روزها در ماجراي برگزاري «اجلاس ژنو2» شاهد اعلام رسمي پذيرش نقش ويژه ايران در «آينده سوريه» از سوي وزير امور خارجه آمريکا بوديم.

 

منبع: نافع

دیدگاه شما