1- روزگاري شد و کس مرد ره عشق نديد. حاليا چشم جهاني نگران من و توست. فردا روز ملت بزرگ ما، روز جمهور است. يک دنيا ناظر- از دشمن و دوست- به نظاره ايستادهاند تا ببينند فردا ملت ايران چه ميکند؟ آيا فلج شده و از پا افتاده، آنگونه که دشمنانش از چند سال پيش اراده کردند تا او را به زانو درآورند يا نه، مصمم و سرپاست و براي صيانت از حيثيت اسلامي و ملي خويش پا به ميدان مصاف با بدخواهان و مستکبران عالم ميگذارد؟ طبق محاسبات انجام گرفته در محافل تصميمساز غرب، تحريمهاي فلجکننده بايد ملت ايران را ظرف 6 ماه از پا ميانداخت و به ستوه ميآورد. ديلماجهاي ايراني جفاکار آنها صراحتا از 15-14 ماه پيش و در آستانه انتخابات مجلس شوراي اسلامي گفتند که مردم به اعتبار فشار اقتصادي، انتخابات را تحريم خواهند کرد و جمهوري اسلامي از عقبه مردمي خود تهي خواهد شد. شماري از مقامات آمريکايي نيز علنا اعلام کردند انتخابات ايران را به رسميت و مشروعيت نميشناسند. فردا آنها نيز با نگراني حوزههاي اخذ رأي ما را رصد خواهند کرد تا ببينند آيا ملت ايران فلج و خانهنشين شدهاند يا نه.
تحريمهاي اقتصادي چند لايهاي که زندگي ملت ايران را نشانه گرفت، محصول يک خيانت بزرگ بود. کدهايي ميان داخل و خارج مبادله شد که گراي اهداف استراتژيک مهم و برخي پاشنه آشيلها را به دشمن ميداد. روزنامه آمريکايي لسآنجلستايمز 21 مهر 1388 (13اکتبر2009) گزارشي از آخرين نشست گروههاي معارض جمهوري اسلامي در اروپا منتشر کرد. جانهانا (مشاور امنيت ملي ديک چني در دولت بوش و از اعضاي ارشد موسسه واشنگتن در سياست خاور نزديک) که در اين نشست حضور داشت، به لسآنجلستايمز گفت «مطمئنا پيامي که من از گردهمايي اخير فعالان ايراني در اروپا- که در ميان آنها بعضي شخصيتهاي نزديک به رهبري جنبش سبز نيز حضور داشتند- شنيدم اين بود که تحريم بايد اعمال شود و اين تحريم بايد هرچه شديدتر باشد؛ تحريم ضعيف و يا تدريجي فقط به رژيم اين امکان را ميدهد که با وضعيت جديد خودش را تطبيق دهد. آنها گفتند براي اينکه تحريم موفق باشد، بايد به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن»! خيانت با اين ابعاد در حق ملت خود، اتفاق عجيب و کم سابقهاي است که مشابه رقيقتر آن را ميتوان در مشي رو به انحطاط سازمان منافقين و همکاري با ارتش بعث براي بمباران و به توپ بستن دقيقتر مراکز حساس ايران رصد کرد. ملت ما براي چندمينبار از پشت خنجر خورد و زخم تاريخي کهنه بر پيکر او تازه شد تا کشندگي منش خوشنما اما زهرآگين منافقين را از خاطر نبرد. از ياد نبرد کلام امام عدالت علي عليهالسلام را که فرمود «شما را از اهل نفاق برحذر ميدارم که... دائما رنگ عوض ميکنند... دلهاي آنان بيمار و چهرههاي آنها منزه است... گفتارشان دارو و رفتار آنان درد بيدرمان است... سبب بلا هستند و نااميد کننده اميد مردمان... به هر دلي، راهي و براي هر اندوهي، اشکي فراهم دارند». (خطبه 194نهجالبلاغه)
2- اول تيرماه 1384 در حالي که دو روز تا مرحله دوم انتخابات نهم رياستجمهوري فاصله بود، شماري از اعضاي دفتر تحکيم برنامهاي تبليغاتي و انتخاباتي در دانشگاه علم و صنعت ترتيب دادند. هدف، اعلام حمايت از چهرهاي سياسي و نامزدي بود که قريب 6-5 سال گذشته از او چهرهاي سياه و آدمکش ترسيم کرده و رداي عاليجناب سرخپوش بر تن وي پوشانده بودند. آنها تا همين پارسال در کوي دانشگاه تهران عليه عاليجناب سرخپوش شعار ميدادند و حالا چه کسي رويش ميشد که بگويد خلايق! عاليجناب مدعايي، همان قديس و مسيح اصلاحات است و بايد به او رأي داد؟! به گزارش خبرگزاري مهر، در همان مراسم يکي از اعضاي دفترتحکيم (دبير فراکسيون موسوم به جمهورخواهان انجمن) پشت تريبون رفت و در حالي که ميلرزيد گفت «متأسفم از اين که مجبورم به کسي رأي بدهم که سالها با او جنگيدهام. ما امروز نه راه پيش داريم و نه راه پس. نميدانم چرا يکهو ياد آن جوک تلخ قديمي درباره ارّه ميافتم»! اکنون برخي از اين جماعت در آمريکا و اروپا اقامت گزيدهاند و برخي ديگر سرخورده از بازيهايي که رندان روزگار بر سرشان آوردند، سياست را نبوسيده کنار گذاشتهاند.
اعتدال چيست و افراط کدام؟ مقتضاي عدالت چيست و با اشرافيت چه قدر تناسب دارد؟ آيا نام بيشخصيتي و هرهري مسلکي و بندبازي را ميتوان سياستورزي و تغيير و به روز بودن گذاشت؟ آيا ميشود برخي از اعاظم طيف موسوم به چپ را تندرو تلقي کرد و با آنها در سال 76 يا سال 84 بست؟ از آن سو آيا ميشود دم از عدالت اجتماعي زد و با بانيان اشرافيت و تبعيض شريک مسئوليت و قدرت شد، يا آنان را سازش طلب توصيف نمود و دست الفت و دوستي با همانان داد؟ 19 ارديبهشت 1378 روزنامه دولتي ايران در حالي که توسط يک تيم متمايل به کارگزاران اداره ميشد، به اثبات پيشاهنگي اين حزب در زمينه اصلاحطلبي و تقدم آنها بر ساير اصلاحطلبان پرداخت و درباره کارنامه کارگزاران سازندگي نوشت «گسترش برجهاي زيبا و خانههاي شيک، تأثيرات نمايشي فراواني در طبقات فرودست بر جاي گذاشت... وقتي منابع سرازير ميشود، تورم خصلت تازنده به خود ميگيرد. در شرايطي که سطح مطالبات مردم افزايش پيدا ميکند ولي سطح عمومي قيمتها افزوده ميشود و يک نارضايتي پنهان شکل ميگيرد و تحولطلبي ابعادي شگرف پيدا ميکند و در اين شرايط، نيروهايي که زبان نوگرا داشته باشند، در کانون رغبت عمومي قرار ميگيرند»! يک رمزگشايي جالب درباره شعبدهاي که سال 1376 با مردم کردند و خارجشدگان از در دولت، دوباره از پنجره بازگذشتند.
3- در تعاقب همين بيشخصيتيها و دور زدن بيسروصداي شعار عدالت بود که محسن آرمين سردبير هفتهنامه عصر ما (ارگان سازمان مجاهدين انقلاب) در ميانه راه دولت اصلاحات از تغيير شعارهاي جريان متبوع خود که در 6-5 سال آخر دولت سازندگي عليالدوام از ترويج فساد و بيعدالتي و تبعيض توسط دولت وقت سخن ميگفتند، خبر داد و درباره ائتلاف با کارگزاران به خبرگزاري ايسنا گفت «يک نيروي سياسي بايد در هر شرايطي متناسب با گفتمان حاکم، ديدگاههاي خود را مطرح کند و همپاي تحولات و نيازهاي جامعه براساس مباني ثابت خود حرکت کند... در شرايط بحراني انقلاب، گفتمان حاکم گفتمان عدالت بود. آرايش نيروهاي سياسي هم حول همين محور بود. در دهه 70 گفتمان حاکم بر جامعه به آزاديخواهي تغيير يافت... اگر فضاي کشور مجددا به گونهاي شود که عدالت گفتمان اصلي شود، نيروهاي انقلابي که بدنه اصلي جريان اصلاحي را تشکيل ميدهند، ديدگاههاي عدالتخواهانه خود را اعلام خواهند کرد[!] ... البته اين سخن به معناي آن نيست که تمام نيروهاي جبهه دوم خرداد معتقد به عدالت هستند. جريان اصلاحطلبي داراي ديدگاهها و سلايق متنوع و متفاوتي است، از جريانهاي معروف به راست مدرن و تکنوکرات [کارگزاران مورد اعتراض جناح موسوم به چپ] در اين جبهه حضور دارند تا نيروهايي که پيشينه و سابقه چپ دارند.»
همان روزگار- 6 مهر 1382- علي شکوري راد عضو مرکزيت حزب مشارکت ابعاد ديگري از اين تذبذب گفتماني را در مصاحبه با روزنامه آفتاب يزد رو کرد و در توجيه متروک و مهجور گذاشتن موضوع عدالت در روزگار اصلاحات گفت «انقلاب در زماني اتفاق افتاد که گفتمان سوسياليستي در جهان عهدهدار و پرچمدار انقلاب بود و انقلاب و حتي قانون اساسي ما تحت تاثير گفتمان سوسياليستي قرار داشت[!]... طيف چپ شايد مجموعهاي بودند که بحث عدالت اجتماعي را در کنار آزادي خيلي پرفروغ به آن توجه کردند که تمايز چپ و راست سنتي است. تقسيمبندي سازمان مجاهدين انقلاب [درباره راست و چپ] کاملا جديد بود. فروپاشي شوروي، نقطه پاياني بود براي اين قضيه و آن ديدگاه اقتصادي که بلوک شرق را اداره ميکرد، سپر انداخت در برابر سرمايهداري. طبيعتا وقتي اين گفتمان سوسياليستي [عدالت!] فروکش کرد و گفتمان آزادسازي اقتصادي مطرح شد، اقتضاي زمان اين بود که يک تجديدنظرهايي صورت بگيرد»!
اکنون برخي از متوليان تئوريزه کردن اين تجديدنظرها به خارج کشور رفتهاند و از انکار امام زمان(عج) و انکار وحيانيت قرآن سخن ميگويند و مشخصا در ماههاي اخير بر ضرورت تحريم انتخابات- دوشادوش گروههاي فسيل شده ضد انقلاب- تاکيد ميورزند. برخي خياطان جامه عاليجناب سرخپوش اکنون آن سوي آبها تبديل به ملحدان تمام عيار شدهاند و مستندا دوستان اين طرف مرز را به چالش ميکشند که «خروج از حاکميت و عبور از جمهوري اسلامي» کجا رفت، ادعاي «روحانيت، ارتجاع سياه و مايه عقبماندگي است» چه شد و مدعاي تقلب در انتخابات و شرطگذاري در آن يا قيامت برپا کردن در صورت دستگيري فلان و بهمان را کجاي دلتان ميگذاريد و از جنازه آنها عبور ميکنيد؟ زبان بستهها پر بيراه نميگويند منتها اين طرف آبيها رويشان نميشود که بگويند گز نکرده بريده بودند و گرزي که برداشتند، اندازه قواره آنان نبود.
4- فردا روز جمهور و جمهوري اسلامي و روز عرض اندام ملتي صاحب شرافت و عزت است که در مسير حرکت پرفراز و نشيب خويش به پهلوان بدر و خيبر و خندق علي عليهالسلام اقتدا کردهاند. مناعت طبع اميرمومنان اجازه نداد که در ميان انبوه خطبهها و نامهها و حکمات حکيمانه، خود را بستايد و اندکي از بسيارها را بگويد. ولي امام بعضا در مقام بيان امر واقع و نگاه خويش به ميدان و مصاف، کلماتي بلند بالا و شورانگيز بر زبان جاري ساخته و از جمله بعد از سرکوب فتنه نهروان فرمود «فقُمتُ بالأمر حين فشلوا... به پا خاستم در حالي که ديگران فشل و ناتوان شده بودند. و رخ نماياندم و جلوه کردم حال آن که ديگران سر در لاک خود فرو برده بودند و سخن گفتم در حالي که ديگران از گفتن ناتوان بودند و به نور الهي راه افتادم در حالي که سايرين متوقف شده بودند» (خطبه 37 نهجالبلاغه).
فردا روز باريدن و سيل جاري کردن ملتي است که يکي دو سال است عربدههاي دشمنان و بدخواهان را ميشنود و ميشنود که همانها ميگويند کاري کرديم ايران فلج شود و زانو بزند. آنها خيلي از ملتهاي کم همت را از پا درآوردند. اما حساب و محاسبات ملت ايران جداست. فردا در جمعه جمهور، ياد امامخميني(ره) و شهداي پاکباخته انقلاب در رگ و تن و جان يک ملت مومن جاري خواهد شد و در برابر چشمان غيظآلود جبهه احزاب، طوفان خواهد کرد. فردا روز تقوا و بصيرت و شجاعت و استقامت است.
محمد ايماني
منبع: نافع
دیدگاه شما