محمد خاتمی به همراه موسویخوئینیها نقش اصلی را در انشعاب داشتند. اینک نیز محمد خاتمی نقش اصلی را در کنارهگیری عارف و حمایت تشکلهای اصلاحطلب از حسن روحانی ایفا کرده است. اکنون هم کسی جلوی آنها را نگرفته است. مجمع با حمایت از روحانی به عقب بازگشت، آن هم زیر عبای «عالیجناب سرخپوش» اصلاحطلبان. این رفتار مجمع روحانیون، بر تعهدات حزبی و تشکیلاتی منطبق نیست و تبعاتی را برای آنها به همراه خواهد داشت.
بیایید موضوع را از یک نظرگاه دیگر بنگریم. ساخت سیاست در کشور دچار تحولات بنیادین شده و آرایشهای انتخاباتی را به طور کامل به هم ریخته است. شاید آقای رفسنجانی به بهانه «اعتدال»، علاقهمند به ایجاد مجموعهای از روحانیون چپ و راست بر ساختار سیاسی جدید است و در تلاش است با یک «روحانی» این شرایط را در انتخابات دنبال کند. از این رو روحانیون را مجاب به حمایت از روحانیت، آن هم از نوع روحانیت نزدیک به خود کرده است. اما آیا تصمیم مجمع روحانیون را میتوان انتخاب واحد جریان اصلاحات تلقی کرد؟ به هیچوجه.
آن ضرورتی که عقبگرد مجمع روحانیون را موجب شده است، برای دیگر تشکلهای اصلاحات همانند ذائقه مشارکت یا سازمان مجاهدین نه تنها ضرورت، بلکه موضوعیت هم ندارد. چه بسا آنان درباره چشمانداز ساختار سیاسی در ایران، با دوستان روحانی خود اختلافنظر هم داشته باشند. بحث درباره منشأ این اختلاف را به زماني دیگر موکول میکنیم. به همین بسنده کنیم که اساسا شرایط جدید، مانع حمایت یکپارچه جریان اصلاحات از حسن روحانی میشود. شاید مهمترین شاهد این ادعا، اصرار محمدرضا عارف در اعلام عدم حمایت از حسن روحانی باشد. ستادهای عارف تعطیل شدند و عوامل آنها نسبت به هرگونه شیطنت حامیان روحانی واکنش سریع نشان میدهند. این رفتار عارف نشان میدهد راهی که مجمع روحانیون انتخاب کرده است، مورد پذیرش آنها نیست. آنها سرمایه اجتماعی خود را به پای عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت ذبح نمیکنند. به اعتقاد آنان، روحانی هندوانه سربستهای است که حمایت از او هم به لحاظ شکلی و هم به دلیل تبعات سیاسی و اجتماعی، کلیت جریان اصلاحات را وارد یک راه بدون بازگشت میکند. شاید آنان بر این تصورند که حسن روحانی کلاهی است که قرار است بر سر اصلاحات برود.
به نظر میرسد سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات نیز در این موضوع دچار تردید است. اگرچه حسن روحانی تلاش دارد به زبان آنان سخن بگوید و برخی دغدغههایشان را مطرح کند اما به اعتقاد این قلم، فضای ذهنی آنان همچنان متاثر و ملهم از اتفاقات 88 است و با این فضای ذهنی، به حسن روحانی اعتماد ندارند. اگرچه به واسطه اتفاقات 88، بخشی از اینها به هاشمیرفسنجانی متمایل شده بودند اما نمیتوانند میان حسن روحانی و هاشمی یک «اینهمانی» ایجاد کنند.
نکتهای که البته میتوان درباره وقوع آن پیشبینی کرد، شکلگیری موجی از تردید میان سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان است. آنان از یکسو درگیر اتفاقات 88 و گزارههای ثابت جنبش سبز نسبت به آن اتفاقات هستند و از دیگر سو در این انتخابات با واقعیتی مواجهند که به هیچوجه توانایی هضم آن را ندارند. همین تردیدها و مشاهده تناقضات باعث شده جریان اصلاحات هم در حوزه نخبگانی و هم در حوزه افکار عمومی متمایل به خود، دچار انشقاق شود؛ این شکاف با ملات حسن روحانی پر نمیشود. روحانی از جنس اصلاحات نیست. آنها نمیخواهند «رای من کجاست؟» مترادف با «رای من روحانی» شود. چون خوب میدانند چه تبعاتی در انتظارشان است. شاید میدانند حمایت آنها از حسن روحانی، بزرگترین اعتراف آنها
نسبت به كذب بودن ادعاهاي 88 باشد.
***
مهدی کروبی پس از انتخابات 84 بارها و بارها نسبت به بازتعریف اصلاحات تاکید داشت. دبیرکل سابق مجمع روحانیون معتقد بود وقتی این مجمع در انتخابات 84 او را تنها گذاشت و از مصطفی معین حمایت کرد، نشان داد درک درستی از فعالیت سیاسی ندارد. کروبی با تاسیس حزب اعتماد ملی راه خود را از روحانیون اصلاحطلب جدا کرد؛ این جدایی همچنان ادامه دارد.
دیدگاه شما