بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على ءاله الأطیبین و صحبه المنتجبین و التّابعین لهم باحسان الى یوم الدّین.
بسیار خداوند متعال را شکرگزارم که بعد از سالهاى طولانى، یک بار دیگر توفیق داد که بتوانم در این شهر و در میان جمع پرشورِ مهربانِ برگزیدهى این منطقه حضور پیدا کنم. خیلى خوشحالم از این که در جمع بزرگ و پرشور و صمیمى شما مردم عزیز پاوه، همچنین مردم عزیزى که از جوانرود، روانسر و ثلاث باباجانى زحمت کشیدند و تشریف آوردند، حضور دارم. یقیناً براى من این دیدار گرم و صمیمانه و مهربانانه، یک خاطرهى فراموشنشدنى خواهد بود؛ همچنان که خاطرات قبلى من هم از پاوه، خاطراتى فراموشنشدنى است.
براى شما جوانان عزیز پاوه بد نیست این خاطره را عرض بکنم که اولبارى که من با جماعتى از مردم پاوه روبهرو شدم، در ماههاى اول پیروزى انقلاب در شوراى انقلاب بود. ما عضو شوراى انقلاب بودیم. من دیدم چند نفر جوانِ گرم و گیرا و خوشمنظر، با لباس کردى آمدند شوراى انقلاب، از ما وقت فورى و ضرورى خواستند. من با این جماعت جوان و پرشور ملاقات کردم. حرف آنها این بود که در منطقهى پاوه و اورامانات، ضد انقلاب درصدد است که به مردم انقلابى تهاجم نظامى کند و سختگیرى کند و شما به ما کمک کنید تا ما بتوانیم در مقابل ضد انقلاب، مقاومت و ایستادگى کنیم. این مربوط به چند ماه آغازین انقلاب است. شاید کسى نمیتوانست این را تصور کند که از منطقهى کردى، جوانانى مؤمن، معتقد به اسلام و شجاع و در واقع ازجانگذشته، آمادهاند که بار دفاع از شهر را، از این منطقهى شهرستانى اورامانات را خودشان بر دوش بگیرند. توقعشان فقط این بود که دستگاههاى مسئول – که آن وقت خیلى هم محدود بود، مشکلات زیادى هم بود، محدودیتهاى زیادى هم بود – به آنها کمک کنند، یک تعدادى سلاح بدهند.
بعد این منطقه در دفاع در مقابل ضد انقلاب، امتیاز و برجستگى پیدا کرد. قبل از شروع جنگ تحمیلى، جوانان این منطقه، خودشان یک واحد نظامىِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را در منطقهى اورامانات و پاوه تشکیل دادند؛ سپاه هم کمک کرد، مشغول دفاع از این منطقه شدند. این کوههاى سربهفلککشیده، این سرزمین ناهموار، در مقابل همت مردانه و شجاعت جوانان این منطقه خاضع شد. قبل از آنکه دستگاههاى مسئول بخواهند وارد شوند، خود مردم در مقابل ضد انقلاب مقاومت کردند.
قبل از این مرحلهى جنگ نظامى، یک مبارزهى سیاسى هم در این منطقه برقرار بود. یعنى در فروردین ۱۳۵۸، یک ماه و اندى بعد از پیروزى انقلاب، که رفراندوم جمهورى اسلامى شد، ضد انقلاب، هم در این منطقه، هم در مناطق دیگر، شرکت در رفراندوم را تحریم کرد؛ اما مردم پاوه از جملهى کسانى بودند که علىرغم ضد انقلاب و در مقابلهى با آنها، پرشورترین شرکت را در رفراندوم فروردین سال ۵۸ انجام دادند. بعد هم نوبت مقاومتهاى نظامى رسید.
من در دوران جنگ، در سال ۶۰ آمدم پاوه. فضاى سختى بود. انسان میدید که دشمن سعى کرده است فضاى ناامنى را بر این منطقه تحمیل کند. اوائل یا نیمههاى فروردین بود، برف روى زمین بود، ما رفتیم روى ارتفاعات. من دیدم همراهان ما اصرار میکنند که اینجا ناامن است، باید برگردید. یعنى آن روز ارتفاعات مشرف به شهر امنیت نداشت. در یک چنین شرائطى، مردم پاوه و برگزیدگان پاوه و جوانان مؤمن پاوه ایستادند، مقاومت کردند و توانستند این جایگاه برجسته را براى خودشان حفظ کنند. منطقه اینجور بود. حالا من پاوه را که مرکزیت داشت و اساس کار، پاوه بود، ذکر میکنم؛ والّا شهرستانِ آن روز که شامل روانسر و جوانرود و ثلاث باباجانى و بقیهى مناطق کوچک بود، همه در این حرکت عظیم شرکت داشتند؛ البته پاوه محور بود، مرکز بود.
دیندارى از خصوصیات این مردم بود، امروز هم هست. دو خصوصیت در منطقهى پاوه وجود دارد که انسان را وادار به تحسین میکند: یک خصوصیت، خصوصیت دیندارى است؛ پایبندى به معرفت دینى و مبانى دینى و شریعت. خصوصیت دوم، روشنفکرى است. جوانان این منطقه – آنطورى که من اطلاع دارم و گزارشهاى دقیقى را ملاحظه کردم – جوانان روشنفکرى هستند. بخش مهمى از این امتیازات برمیگردد به این مرد عالم و مجاهد، این جناب ماموستا قادرى؛ روحانىِ هم عالم و هم روشنفکر. اینجور روحانىاى در این دوره و در همهى مقاطع حساس، به کار جماعتهاى مردمى مىآید؛ آگاهانه، بابصیرت، مسائل را تشخیص بدهد، درک کند، بعد هم وسط میدان باشد. روحانىاى که کنار بنشیند، به مردم بگوید شما بروید حرکت کنید، اقدام کنید، راه به جائى نخواهد برد. آن روحانىاى موفق است که راه بیفتد، بگوید برویم؛ نه اینکه بگوید بروید. روحانى باید وسط میدان، جلوى مردم و اهل اقدام باشد. خوشبختانه ما نمونههاى متعددش را در روحانیت منطقهى کردى مشاهده کردهایم و دیدهایم. آن کسانى که با این مردم دشمنند به خاطر تدینشان، با این مردم دشمنند به خاطر انقلابیگرىشان، با این مردم دشمنند به خاطر عشقشان به میهن عزیز، به ایران عزیز، آن دشمنان شیطانصفت، بیش از همه با اینجور روحانیونى مخالفند؛ با اینجور روحانیونى که وسط میدانند، آمادهى مجاهدتند، آمادهى فداکارىاند، مثل چراغ هدایتى هستند، دشمنند. من امروز که به شهر پاوه و منطقهى اورامانات نگاه میکنم، مىبینم سطح سواد بالاست، سطح معلومات بالاست، جوانها تحصیلکرده و آگاه و متدینند؛ این خیلى امتیاز بزرگى است که این منطقه دارد؛ خدا را شکر میکنیم.
البته مشکلاتى که ذکر کردند، مشکلات واقعى است؛ ما اطلاع داریم. یکى از دغدغهها و نگرانىهاى من، مسئلهى بیکارى در این استان است؛ که در سخنرانى عمومى در کرمانشاه هم این را مطرح کردم، با مسئولین هم مطرح کردم. حالا انشاءاللَّه در آخر سفر، مسئولین از تهران مىآیند؛ آنجا هم مطرح میکنیم تا انشاءاللَّه تصمیمهاى کارسازى گرفته بشود و بتوان لااقل بخشى از این دغدغه را کاهش داد. زمینه براى اشتغال در این استان زیاد است، در خود این شهرستان هم زمینه کم نیست؛ و اگر چنانچه انشاءاللَّه تدبیرى اندیشیده بشود، میتوان بخش مهمى از این نیروهاى جوان و آمادهبهکار و تحصیلکرده را مشغول کار کرد.
آنچه مهم است، حفظ هویت جمعىِ یک ملت یا یک مجموعهى انسانى است، زیر هر نامى. هویت ایرانى – اسلامى مردم ما و ملت ما، به برکت انقلاب اسلامى، به برکت حضور مردم در صحنه و دخالت و شراکت مردم در مسائل اساسى نظام، یک واقعیت جاافتاده است. امروز دنیا ملت ایران را به مسلمانىِ همراه با آگاهى و بصیرت و پیشگامى و پیشرفت در میدانهاى مختلف میشناسد؛ این چیز کمى نیست. بخصوص امروز که حرکتهاى اسلامى در دنیاى اسلام آغاز شده است، ملت ایران میتواند نقش ایفاء کند.
البته ما هیچ ادعائى در قبال این ملتها نداریم؛ ما نمیگوئیم ما رهبر شما بشویم، شما از ما یاد بگیرید؛ ابداً، ما چنین ادعاهائى نمیکنیم؛ هر ملتى خودش با استعدادهاى خود، با شخصیتهاى خود، با توانائىهاى خود، راه را پیدا خواهد کرد و راه خواهد رفت؛ اما شک نیست که کسانى که در این کشورهاى بیدارشده و نجاتیافته، مثل مصر و تونس و بعضى جاهاى دیگر، و حتّى کشورهائى که در آنها هنوز نظامهاى تحمیلى و طاغوتى بر سر کار است، اما مردم بیدار شدهاند، در همهى این کشورها، چشمى و نگاهى به ملت ایران وجود دارد؛ چون این ملت سى سال است که در میدانهاى دشوار، قابلیت و ظرفیت بالاى خود را به اثبات رسانده است. به ما نگاه میکنند. ما میتوانیم یک معیار و یک نشانهى اعتبار باشیم براى همهى کسانى که در این کشورها به ما ملت ایران نگاه میکنند.
وقتى ما پایبندى خود را به اسلام و آرمانهاى اسلامى، همراه میکنیم با عقلانیت، با پیشرفت علمى، با حضور در میدانهاى مختلف دانش و مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى، این میشود یک الگو. ملتها آن وقت نگاه میکنند، از تجربهى این ملت بهرهبردارى و استفاده میکنند؛ این همان چیزى است که هم به سود ملت ایران، هم به سود ملتهاى منطقه، و هم انشاءاللَّه براى تشکیل امت بزرگ اسلامى، امت متحد اسلامى، در آینده سودمند خواهد بود.
البته این روش، دشمنانى دارد. این فکرى که ما میکنیم و بر زبان جارى میکنیم، فکرى است که عیناً به خاطر دشمنان ما هم رسیده است. دشمنان نظام اسلامى، دشمنان اسلام، دشمنان ملتهاى این منطقه که به دنبال غارتگرى و تجاوز و دخالت و سوءاستفاده هستند، آنها هم این فکر را کردهاند که اگر ملت ایران با پیشرفتهاى خود، با پیشرفت علمى خود، با پیشرفت فناورى خود، با حضور قوى دیپلماسى خود، بتواند به عنوان یک شاخصى جلوه کند، ملتهاى دیگر از او تبعیت خواهند کرد؛ لذا میخواهند این نشود؛ بنابراین درصدد تفرقهافکنى هستند.
یکى از ابزارهاى همیشه مورد استفادهى دشمنان ملتهاى مسلمان براى اختلاف، مسئلهى اختلافات مذهبى، شیعه و سنى و از این قبیل بوده. دعوا درست کنند، اختلاف ایجاد کنند، برادران را به جان هم بیندازند، اختلافات را بزرگ کنند، برجسته کنند، موارد اشتراک و اتحاد را ضعیف کنند، کمرنگ کنند، یک چیز کوچک را بزرگ کنند، برجسته کنند؛ این همه نقاط اشتراک را که بین برادران سنى و شیعه هست، کوچک کنند، ضعیف کنند؛ این کارى است که دائم انجام گرفته است، الان هم دارد انجام میگیرد.
جمهورى اسلامى از اولین روز در مقابل این توطئه ایستاده است؛ علت هم این است که ما ملاحظهى کسى را نمیکنیم؛ این عقیدهى ماست. قبل از اینکه نظام اسلامى تشکیل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزهى انقلابى در آن روز – که هنوز خبرى از حکومت اسلامى و جمهورى اسلامى نبود – در جهت وحدت شیعه و سنى تلاش میکردند. من خودم در بلوچستان تبعید بودم. از آن زمان تا حالا با علماى سنىِ حنفىِ شهرهاى بلوچستان – ایرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان – با آنهائى که بحمداللَّه زنده هستند، رفیقیم، نزدیکیم، صمیمى هستیم. من آنجا تبعیدى بودم، دستگاهها نمیخواستند بگذارند تلاشى از سوى ما انجام بگیرد؛ اما در عین حال ما گفتیم بیائید کارى کنیم که یک نشانهاى از اتحاد شیعه و سنى را در این شهر نشان بدهیم؛ که این مسئلهى هفتهى وحدت – ولادت نبى اکرم در دوازدهم ربیعالاول به روایت اهل سنت، و در هفدهم ربیعالاول به روایت شیعه – آن روز به ذهن ما رسید و در ایرانشهر آن را عمل کردیم؛ یعنى از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتیم. این یک فکر عمیقى بوده است، مال امروز و دیروز نیست.
برادران مسلمان نگاه کنند ببینند اتحادشان بر چه مبنائى است؟ آیا یک حرفِ زبانى است، یا یک واقعیتى وجود دارد؟ خب، ما مىبینیم معارفمان یکى است، توحیدمان یکى است، معادمان یکى است، نبوتمان یکى است، نماز و روزهمان یکى است، حجمان یکى است، دشمنانمان یکى هستند، اهداف و آرمانها و منافعمان به هم پیوسته و گره خورده است – ملتهاى مسلمان؛ چه شیعه، چه سنى – چطور میتوانیم از هم جدا باشیم؟ دشمن میخواهد بهزور این جنایت را بکند. لذا از روز اول، جمهورى اسلامى در کنار برادران فلسطینىِ خودش بوده است؛ این در حالى است که در فلسطین – آنطورى که من در ذهنم هست – یا اصلاً شیعه وجود ندارد؛ یا اگر باشد، خیلى کم. برادران فلسطینى اینجا را مثل خانهى خودشان دانستند؛ تا الان هم همین جور است؛ مىآیند، میروند. هیچ کشور اسلامىِ دیگر از مذاهب گوناگون اهل سنت، هرگز اینجور رایگان و با صفا و مهربان با فلسطینىها نبودند. این را دشمن مىبیند؛ لذا نمیخواهد این اتفاق بیفتد، نمیخواهد امت اسلامى یکپارچه بشود.
ما خوشبختانه در ایران اسلامى توانستیم این توطئه را خنثى کنیم. شیعه و سنى در کشور ما همت کردند. یک ضلع مؤثر در این شکوه و عظمت، شما مردم کُردِ سنىِ شافعى در این منطقه هستید. شما این وحدت را نشان دادید، این یگانگى و این اخلاص و صفا را نشان دادید، به دهان دشمن مشت کوبیدید؛ این کارِ بسیار برجستهاى است.
من اصرار دارم که در سراسر کشور، چه آن مناطقى که سنى و شیعه در کنار هم زندگى میکنند، چه آن مناطقى که فقط شیعهاند، یا آن مناطقى که فقط سنى هستند، همه جورى رفتار کنند که دشمن بفهمد در این کشور نمیتواند به بهانهى اختلاف مذهب، میان مذاهب اسلامى اختلاف ایجاد کند؛ والّا اگر دشمن موفق شد، بدانید به این اکتفاء نمیکند؛ اگر خداى نکرده توانست بین شیعه و سنى جدائى بیندازد، بعد میرود سراغ سنى؛ اگر آنها هم یکپارچه باشند، بین آنها هم اختلاف بیندازد. یک عده شافعىاند، یک عده حنفىاند، یک عده مالکىاند، یک عده پیرو فلان مکتب اصولىاند، یک عده پیرو مکتب دیگرند؛ دشمن که رها نمیکند.
راه موفقیت این است که در مقابل دشمن، انسان یک قدم هم عقبنشینى نکند؛ والّا یک قدم عقبنشینى در مقابل دشمن، موجب تشجیع دشمن در چنگ انداختن و دست انداختن میشود. جمهورى اسلامى این افتخار را دارد که در طول این سى و دو سال، یک قدم در مقابل دشمن عقبنشینى نکرد. با اینکه فشار زیاد بود؛ فشار نظامى بود، فشار امنیتى بود، فشار تحریم بود، فشارهاى سیاسى بود، فشارهاى تبلیغاتى بود، ولى ما عقبنشینى نکردیم. و من به شما عرض بکنم؛ عزیزان من! برادران! خواهران! جوانان آگاه و روشنفکر این منطقه! بدانید ملت ایران و مسئولین کشور بعد از این هم در مقابل باجخواهى و فشار دشمنان، یک قدم عقبنشینى نخواهند کرد.
رحمت خدا بر گذشتگانِ شجاع این منطقه. رحمت خدا بر شهید چمران، بر شهید کشورى و شهید شیرودى که با بالگردهاى خود در این منطقه رفت و آمدها کردند؛ شهدائى مثل شهید ناصر کاظمى و شهداى دیگرى که در این منطقه بودند، و شهداى فراوانى از جوانان این منطقه که جان خود را فدا کردند. قبل از سخنرانى، این پائین، چند نفر از برادران عزیز آمدند و معرفى شدند: پسر شهید، پسر شهید، پسر شهید. فرزندان برومند شهدا امروز بالنده شدهاند. رحمت خدا بر آنها و بر مادرانى که اینها را تربیت کردند و در دامان خود پروراندند، و رحمت خدا بر معلمان و استادانشان.
من تأکید میکنم؛ همین رویّهى آگاهىهاى دینى و فرهنگى که بحمداللَّه در پاوه به طور بارزى وجود دارد، باید انشاءاللَّه گسترش و ادامه پیدا کند؛ آگاهى دینى، آگاهى تاریخى، آگاهى اسلامى، بصیرت نسبت به واقعیتهاى جامعه. ملت ایران صبر کردند؛ شما صبر کردید، مقاومت کردید، مقاومت را از نسلى به نسل دیگر منتقل کردید؛ و اینها امروز اثر بخشیده است، امت اسلامى بیدار شده است. مستکبران خیال نکنند که میتوانند زنجیرهى این قیامها و بیدارىهاى اسلامى را در منطقه از بین ببرند و خاموش کنند؛ ابدا. بدون شک این حرکت بیدارى ادامه پیدا خواهد کرد و آیندهى بهترى در انتظار این مردم است.
من بار دیگر از شماها تشکر میکنم؛ از حضار محترم، از مسئولین این منطقه و همچنین مناطق دیگر کرمانشاه. ما چند روز قبل از این گیلانغرب رفتیم؛ من از مردم گیلانغرب، از مردم اسلامآباد، از مردم قصرشیرین تجلیل کردم؛ لازم است از مردم سرپلذهاب هم که فداکارىهاى زیادى کردند، تجلیل کنم. من خودم مکرر به پادگان ابوذر رفته بودم. کمکى که مردم کردند، ایستادگىاى که مردم آن منطقه و سرتاسر استان کرمانشاه کردند، بسیار باارزش و بااهمیت است؛ و انشاءاللَّه تأثیرات آن، همچنان که در پرورش نسل نوى این منطقه تأثیر گذاشته است، در پیشرفتهاى بیش از پیش منطقه هم تأثیر خواهد گذاشت.
امیدواریم ان شاءاللَّه مسئولین محترم توفیق پیدا کنند گرفتارىهاى مربوط به این مناطق را، بخصوص منطقهى پاوه و اورامانات را برطرف کنند و ما بتوانیم آیندهى بهترى را براى شما مردم عزیز، بخصوص جوانان عزیز این منطقه در ذهن مجسم کنیم و انتظار و امید آن آینده را داشته باشیم. من همهى شما را به خدا میسپارم و از خداوند توفیق شما را مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱۳۹۰/۰۷/۲۵
دیدگاه شما