فرهاد نظریان سامانی_اخوان المسلمین مصر در سال 1928 تنها با جنبه عقیدتی و ایدئولوژیک تشکیل شد.احساس اعضای این گروه این بود که برای کمک به اسلامگرایی حتماً نیاز به تشکیلاتی هست و به همین سمت نیز سوق پیدا کردند. قاعدتاً تشکیلات وسیله است نه هدف؛ به عنوان مثال اگر کاری بخواهیم انجام دهیم حتماً یک هدفی را دنبال می نماییم که برای رسیدن به آن هدف وسایل و تشکیلاتی را متناسب با آن هدف ایجاد خواهیم کرد. اما مشکل اخوان این بود که این تشکیلات به تدریج بجای اینکه وسیلهای برای رسیدن به هدف باشد، خود تشکیلات هدف شد و خطر این هدف شدن تشکیلات این است که برای حفظ تشکیلات ناخودآگاه، اعضا دچار توجیه میشوند و از چارچوب اخلاق اسلامی و قرآنی خارج می گردند.
ممکن است شخصی در خارج از تشکیلات بسیار شخص متدین و پاکی باشد اما در داخل تشکیلات شایدشخصی باشد که به آن درجه از ایمان وعقیده نباشد و به همین دلیل در اسلام تشکیلات بدین معنا نداریم. درقرآن کلمه حزب و احزاب جنبه منفی دارد. اما در اسلام ولایت را داریم، ولایت خدا و ولایت رسول الله و از نظر شیعیان ولایت اهل بیت و بعد از آن امت است. انحرافی که در اخوان ایجاد شد وجود نگاه صرف به تشکیلات بود. اگر کمی به متن انقلاب اسلامی ایران نگریسته شود دقیقاً ملاحظه می گردد که با وجود احزاب در جامعه، شعاری که از دل اجتماع بر می خواست شعاری بود که تشکیلات را نفی میکرد و این شعار همان "حزب ما حزب الله و رهبر ما روح الله" بود، چون حزب الله قرار نبود تشکیلات باشد و حزب الله همان امت یا مردم بود اعم از زن و مرد و پیر و جوان که جزو هیچ گروه چپ و راستی نبودند.
اگر نگاهی به تعالیم دین مبین اسلام بیاندازیم، تشکیلات حزبی از نظر اندیشه توحیدی، نوعی شرک میآورد یعنی طرف به جای اینکه به تعالیم قرآن وابسته باشد به تشکیلات وابسته می شود. اخوان اولیه جنبه ایمانی قویای داشت و سنی و شیعه نمیشناختند و معتقد به وحدت اسلامی بود.این قضیه را حتی در فتوایی که بعدها شیخ محمود شلتوت از بزرگان اهل سنت داد که مبنی بر این بود که مذهب جعفری هم از مذاهب اسلامی است و مسلمانان می توانند از این مذهب و فقه جعفری هم پیروی کنند، کاملاً پرده از این مورد برداشت که اخوانیها به هیچ عنوان مسئله شیعه و سنی برایشان مهم نبود. این مورد را از جلسات مفصل و خوبی که شهید نواب صفوی با اخوانی ها در قاهره داشت تا پیشنهاد اخوانی ها به آیت الله کاشانی در مراسم حج جهت پذیرفتن ریاست اخوان بعد از ترور مرحوم حسن البنا، می شود به خوبی درک کرد چرا که برای اخوان شیعه و سنی و عرب و عجم تفاوتی نمیکرد یعنی اسلام اخوان ،خالص و پاک و تدین غیر وابسته به اندیشههای سیاسی مدرن یا تشکیلاتی هست. این منش و ادبیات اولیه اخوان است.
اما به تدریج که پیش می رویم، مشاهده می شود که همین تشکیلات در نزد اخوانیها به بت تبدیل می شود و باعث میشود که اخوان ضربه مهلکی بخورد و حتی در زمان جمال عبدالناصردر چندین مورد باعث ممنوع الفعالیت شدن این گروه شد. وقتی به تشکیلات معتقد باشیم و تمام قدرت را در تشکیلات قرار دهیم درجه نفوذپذیری این تشکیلات بالا خواهد رفت و مخالفین می توانند به این تشکیلات نفوذ کنند به ویژه اینکه تشکیلات اخوان یک تشکیلات اعتقادی بود و نفوذپذیری در چنین تشکیلاتی فوق العاده میسر است چرا که در عقاید اسلامی شخصی با گذاشتن ریش و تسبیح به دست گرفتن و پوشیدن انگشتر عقیق در دست و نماز خواندن می تواند به راحتی جلب اعتماد کند و وارد تشکیلات مذهبی شود و از همه چیز مطلع شود و دست به تخریب بزند.
علت اساسی اینکه به رغم تمامی ترورها و جنگ تحمیلی نتوانستند انقلاب اسلامی ایران را از بین ببرند این بود که انقلاب متکی به تشکیلات نبود بلکه در آن میان یک رهبر بود و یک امت و قائم به وجود افراد خاصی نبود.حال اگر صد نفر از مسئولین هم کشته میشدند باز افرادی دیگری جای آنها را می گرفتند در حالی که اگر تمام توان را در داخل تشکیلات بگذاریم زمانی که تشکیلات نفوذ و کشف و مضمحل شد ،در آن صورت نابود خواهد گشت.
به اعتقاد نگارنده مساله وابستگی اخوان المسلمین مصر به تشکیلات را کمتر کسی مورد مداقه قرار داده است.اینکه چطور تشکیلات جایی لازم است به عنوان وسیله باشد، اما همین تشکیلات زمانی که هدف می شود وسیلهای میشود برای نابودی اندیشه تشکیلات قدری جنبه توحیدی را با خود یدک می کشد نه جنبه عملی. علت العلل این برآیند تشکیلات پرستی این است که، تشکیلات را از چارچوب توحید، خارج می کند و دچار شرکی می کند که طرف، تشکیلاتپرست می شود و دوم اینکه راه برای نفوذ بیگانه و دشمن در این تشکیلات باز می شود وامکان اینکه تشکیلات از درون متلاشی شود پدید میآید. به طور حتم این مهمترین علت شکست اخوان در سیاست های در پیش گرفته خود بود.
دیدگاه شما